ممکن است بعضی ازخوانندگان عزیز،سؤالات تکراری بپرسند ومی گویند کی از وادی سیاست خارج می شوید وگام دروادی پهناور فرهنگ وادب می گذارید ؟که جان رابسی جان فزاست .ماهم ازخاطرمان نرفته ودچارنسیان هنوزنشدیم ؛که چندمطلب اخیرمان درزمینه ی ادبیات بوده است وخوانندگان بزرگوارمی توانند بارجعت وتورق وبلاگ مطالب رامطالعه نمایند. ولی باز به خاطر کمبود سوژه درچندین روزاخیروتعطیلات تابستانی مجلس ،به روی چشم امروز هم درزمینه ادبیات آن هم ادبیات تطبیقی می نویسیم؛ هرچه باداباد!
ادبیات تطبیقی یکی از شاخه های ارزشمند ومهم علوم ادبی معاصراست ،که مارااز تأثیرپذیری ادبیات ملت های مختلف جهان ونیز تأثیرپذیری شاعران ونویسندگان یک ملت آگاه می سازد. گاهی درادبیات جهان ویاملتی شباهت های گوناگونی وجوددارد که انسان راسرجایش میخ کوب می سازد.بدون این که نویسندگان از آثار هم اطلاع داشته باشند، رگه هایی ازشباهت درآثارشان به وفور دیده می شود. برای این که دقیقاً مطلب درذهن ها جایگزین گردد به دومتن ونوشته ی زیر توجه نمایید وخودتان قضاوت کنید.
در کتاب" الانبار"ازکتب مهم کشوربحرین ، آمده"وچنان تبلیغات منفی علیه حضرت علی (ع)درآن زمان زیادبودکه بسیاری به خاطر این تبلیغات دغل بازان معاویه ،حضرت را مسلمان نمی دانستند.تااین که بعدازشهادت وی ؛هنگامی که نقل می کردند: حضرت را در محراب به شهادت رساندند؛خیلی ازمردم باخود می گفتند علی (ع)در مسجد چه می کرد مگراونمازمی خواند؟"
این اثرگرانقدر درحدود نهصدسال پیش نوشته شده وازآثارگمنام عرب است ودرمتن زیر تأثیر آن را برکتاب "خطابه های رییس جمهورکنونی" می بینیم.
"در کشور باعزت ایران باید با مفسدین اقتصادی برخورد نمود وآنان را درجامعه رسوانمود... هیچ وزارتخانه ای نباید اسکله های غیر قانونی داشته باشد. و...مردم بعداز سخنانش ازهم می پرسیدند؛ مگر درکشورمان تاکنون اسکله های غیرقانونی وجودداشته ؟
باهمین گوش هایمان ،که ازبحث های سیاسی ودادوفریادآقایان ثقل سامعه گرفته است؛ ازدهان مبارک مسئولی به طورمبهم شنیدیم ،که طرح تفکیک جنسیتی دردانشگاه ها به زودی انجام خواهدگرفت وانگاربفهمی ونفهمی به جرایدهم کشیده شد؛ به گونه ای که طبق این طرح،خانم هاصبح ها وآقایان بعدازظهرها به سرکلاس تشریف ببرند.
فلذا چندنفراز دانشجویان دوجنسیتی ! بااعتراض به این طرح وارسال نامه ای به بنده،خواستار احقاق حق شان شدند. در قسمتی ازیادداشت ارسالی آمده است :
"ما چه گناهی داریم که چنین آفریده شدیم ؟چرابه ما فرصت مشخص شدن جنسیت رانمی دهید؟ومی خواهیدباعجله چنین طرحی را اجرانمایید.تکلیف ماچیست ؟ آیادربعدازظهربه معیت آقایان سرکلاس رویم یادرصبح همراه خانم ها؟حقوق پایمال شده یمان رابه مابرگردانید...."
این روزها که برای اجرایی شدن طرح هر کسی ازگوشه وکنار نظری می دهد ؛به نظر بنده باتوجه به این که گرم وسرد روزگارراچشیده ودراین راه استخوان ها خردکرده ،صبح ها خانم ها ؛بعدازظهرها آقایان وازساعت 21 شب هم دوجنسیتی ها درسرکلاس حاضرشوند تاهم دقیقاً تفکیک جنسیتی اجراگردد به طوری که موی لای درز آن نرود وزبان طاعنان دراز نگردد وهم همه چیز به خوبی وخوشی ختم به خیرگردد.
یکی ازدوستان ،که یواشکی با برخی ازآثارمان آشنایی اندکی داشته،پابرهنه دویدتوی حرف ما ،درخواست نمود،که آقا! شماتاکنون درزمینه و مسایل مختلف ؛ازسیاسی وفرهنگی و...قلم فرسایی نمودید؛ ولی نوشته های ادبی شما کمتر نمود پیدا کرده است .دیدیم حرف پرتی نمی گوید؛لذا تصمیم گرفتیم برای ارج نهادن به مقام شاعربزرگ ،قدم به میدان خطرناک شرح ابیات وادب گذاشته ویکی از مشکل ترین ابیات لسان الغیب را شرح نمایم وبه این همه جدل شارحان پایان دهم، تاماهم ازخیل بیکاران به درآییم.چون حافظ از آن شاعرانی است که خیلی هاراسرکارگذاشته!
" دلم زصومعه بگرفت وخرقه ی سالوس کجاست دیرمغان وشراب ناب کجا "
1-صومعه ؛مجلس کنونی ماست که با دو،دو کردن هایشان سوژه ی خوبی برای صداوسیماوجراید به وجودآوردند . .حافظ چون لسان الغیب تشریف دارنداین حرکت نمایندگان راپیش بینی نموده بودوازکارشان غمگین.حافظ در یک بار صومعه را به معنای مجلس کنونی به کاربرده است: بیا به میکده وچهره ارغوانی کن مروبه صومعه کانجا ریاکارانند
2-خرقه ی سالوس؛ کسروی شارح ابیات حافظ ،این کلمه راکلاً چرت وپرت می داند ،ومی گوید :حافظ قصد مزاح داشته است .با توجه به سابقه ی ابیات می توان گفت لباس بعضی ازپزشکانی بوده که این روزها دارند خون مردم راتوی لیوان می کنند ونوش جان می نمایندوباگرفتن پول های زیرمیزی جان ودل حافظ راهم به دردآوردند.
3-دیرمغان همان کافی شاپ یا بهترهمان قهوه خانه های سنتی است .مغان تعریب کلمه ی مخان است که گفته اند :چای بسیارعلاوه براین که سرطان زاست ،مخ انسان راکمی تکان داده؛وبه انسان حالت فراموشی دست می دهد.
4-شراب ناب که دربعضی ازنسخه ها شیرناب آمده به خصوص درنسخه ی قزوینی،خانلری،سودی، شادروان غنی وقدسی ،که چندان معتبرنیست.باتوجه به کلمه ی دیرمغان وبرحسب قواعد هم نشینی چای گواراست .که درزمان حافظ طرفداران بی شماری داشته است،آن هم چای وطن نه چای وارداتی .شیخ ابواسحاق اینجوازممدوحان حافظ به چای علاقه ی وافری داشت وگویند، حافظ این غزل را به یاداوسروده است.
رسم برآن بوده چای رابه کوری چشم مبارزالدین محمد می نوشیدندوتفاله ی چای رابه یاددوستان برخاک می افشاندند. در غزلیات حافظ با سه چای برمی خوریم1-چای خانگی2- چای کیسه ای 3- چای دم نکشیده.
برای نوشیدن چای نیز زمان خاصی رواج داشته است.گویند درصبح سه پیاله خورند وآن راثلاله ی غسّاله می گویند که غسل معده می کند.بعدازطعام پنج پیاله خورند وآن راخمسه ی هاضمه گویند.وبعدازآن هفت پیاله دیگرخورند وآن را سبعه ی نائمه می گویند .
معنای بیت:از دست مجلس بااین دودوکردن هایشان و پزشکان مملکت، دلگیرم.قهوه خانه کجاست؟ تادرآن چای خالص وطنی بنوشم وتمام این چیزها رافراموش کنم.
زبان فارسی زبانی است بسیارکهن که ریشه درزبان هندواروپایی دارد .بسیاری ازواژه های زبان فارسی به مرورزمان یادگرگون گشته وتغییر معنا داده یابالکل ازبین رفته اند؛ که برای پرداختن به این موضوع فرصت بسیارمی طلبد وحوصله ایی دوچندان.فلذا برآن شدیم که ترکیب " دانه درشت ها"را که امروزه اززبان مسئولین به وفور استماع می گردد ؛مورد کنکاش قراردهیم تادرطول ادبیات فارسی چه تحولی یافته ومعنای واقعی آن چیست؟!که در خدمت به زبان فارسی مانیز گامی بلندبرداشته باشیم.در آخرین فرمایش های رییس قوه ی قضاییه با همین گوش های مان اصوات زیبنده ی شان راشنیده که فرمودند:نمی گذاریم "دانه درشت ها"ازقانون فرارکنند."
درابتدای کاربامشکلات عدیدهای روبروگشته ولی به تدریج منابعی یافتیم که به خصوص درنثر به وفورواژه ی " دانه درشت" به کاررفته بود.درپایان نامه های دانشجویان غیراز دانشگاه آزادرودهن !به این واژه برنخوردیم که باتوجه به حساسیت موضوع بردانشجویان تکمیلی، فرض است که این ترکیب رابافراغت بال ودرفرصت بیش ترمورد بررسی قراردهند.
درفرهنگ معین ولغت نامه ی دهخدا کمتربه اصل موضوع پرداخته شده است ،دروصیت نامه ی کوروش کبیر واژی میخی "< >" برمی خوریم که مفسران گفته اند:همان واژه وترکیب "دانه درشت "می باشد. در متن ترجمه شده آمده: " من آن کسی هستم که "دانه درشت "راازدانه ریزجدانمودم وبرده داری رامنسوخ کردم."
در اوستا ی قدیم که شرح زندوپازند آن دردسترس است ؛آمده است:ای زردشت به اهورامزدا ایمان بیاوروتلاش کن. کشاورزی رارونق بده وتا می توانی نگذار،اهریمن بر"دانه درشت ها"دسترسی یابدکه برزمین ،اهریمن خشکسالی چیره خواهد شد.
ازجمله کتاب های آغازین زبان فارسی دری ،کتاب تاریخ طبری است که دراین زمینه دادسخن داده است."دانه درشت ها "راجداجدا بکردندی وزمین رابا گاوشخم زدندی وآن گاه دانه ها را با قوّت درخاک همی فشاندندی."
درکتاب گلستان که سرآمدکتب درنثرمسجع است ؛سعدی درمورد "دانه درشت ها"چنین گفته است"بی هنران هنرمندان را نتوانندکه ببینند،همچنان که سگان بازاری "دانه درشت ها" را،مشغله برآرند وپیش آمدن نیارند،یعنی سفله چون به هنر باکسی برنیاید به خبثش درپوستین افتد."
درتاریخ جهان گشا نیز ذکرگردیده است" وچنگیز در نیشابورتکلیف مالایطاق مطالبه نمود. پس به مصلای عیدرفت، "دانه درشت ها"را ازمردم تمیزبداد وباسیف سرشان ببرید،چندان که یکی از آن جاگریخته بود حال ازاوپرسیدند .گفت:آمدندوکندندوسوختندوکشتندوبردندورفتند..."
واین ها نمونه های بوده از انواع نثرهای زبان فارسی که گردآوردیم .دراین تحقیق محدود وچندین ساله ،هزینه هانمودیم ودودچراغ هاخوردیم؛ تامقصود رییس قوه قضاییه از "دانه درشت ها"چیست ؟ولی هرگزنتوانستیم ازاین راز سربه مهر گره ای بگشاییم .ونشان داده که رییس قضا دربه کاربردن واژه ها چندان باریک نگراست ودرجایی واژه رابه کارمی برد که معنای آن سال هاوسال هادر پرده خواهدماند وبرای مشخص شدن معنای واقعی"دانه درشت ها"نیازبه قرن ها مطالعه وتحقیق است که نسل های بعدی این وظیفه ی خطیر رابه انجام خواهندرساند. ان شاءالله
ازآن روزی که ازچله نشینی به درآمدیم وازگوشه وکنج به میان مردم ملحق گشتیم ، آن حالت عرفانی تمام وجودمان، ازنوک پاتا نوک انگشتانمان را فراگرفته بود؛ باخوداندیشیدیم زخارف دنیوی و جیفه ی زمینی درمقابل ماچه ارزشی دارد که ما برای آن حرص وجوش بخوریم. درهمان حالت عزم برآن بوده که ازپول یارانه ای استفاده نکرده آن رادرامورخیریّه هزینه نماییم وخودمان شویم انسانی خیّرازنوع جدید؛ که ازگوشه وکنار همین طور مشهورگشته ، فلانی رامی بینی آدم خیّروخیراندیشی است .
ولی درهمین چندشب پیش که همسایه ی مان رامشاهده نمودیم که جراح قلب تشریف دارند ودرساعت 24درکنار عابربانک کمین کرده تا پول یارانه رادریافت کند، ازاین روبه این روشده وتصمیم گرفتیم تاقران آخرپول رابرای خودمان هزینه نماییم وبه احدی ازاین پول ها ندهیم ،که گذشتگان بی خیال ما گفته اند:"شمعی که درخانه رواست در مسجدحرام است ."
تازه داشت مزه ی آن رامی چشیدیم که درجرایدیومیه با چشمان خویش مشاهده نمودیم که "مرداد ماه آخرین مرحله ی پرداخت یارانه ها می باشد."هرچند شایعه اش را بسیاری تکذیب نمودند؛باقی می ماندواقعیتش .فلذا بسیاری ازمسئولین مربوطه قسم خوردند که چنین چیزی صحت ندارد .فلذا ما برای دراز مدت برنامه ریزی نموده و تصمیم گرفته این آخرعمری زندگی راحتی اگرآقایان بگذارند، داشته باشیم .برای محکم کاری وبرای بستن دهان جراید یومیه وشایعه پراکنان لاقبا که دهانشان چفت وبست محکمی ندارد، وعادت دارند ضرب المثل "قسم راباورکنیم یادم خروس " رابه ماحواله کنندوتا اززبانمان چیزی بیرون بکشند، بخش مربوط به دم خروس را با طیب خاطر تکذیب نموده وبخش مربوط به قسم را می گذاریم تاآخرمرداد که همه چیز مشخص خواهدشد. درغیر این صورت بدجوری کفری می شویم ودست به کارهای محیرالعقول خواهیم زد.
انتظار چندماهه بیماران برای جراحی در بیمارستان های دولتی(خراسان 6/4/90 )
همین که داشت مطلب راازتکه روزنامه بلندبلندمی خواند ،ناخودآگاه به یاد کدخدای دهمان افتادیم.ایشان علاوه براین که جمالی داشت کمالی نیزهم.نمی دانیم چه طورشدکه مرض پرض گریبانگیرش شد .مردِ به این بزرگی ،یک دفعه کنج شکمش راچسبید که وافریادا !اندرونم.
این پزشک ده که خداازش نگذرد؛ هرچه علف توی این کوه های اطراف روییده بود جوشاند وبه خورد کدخدایمان داد. ولی چه سود. بیماریش بدجوری عودکرده بود.تااین که مجبورشدیم زنگ بزنیم به اورژانس بیمارستان دولتی .هنوزچندمتری ازروستا دورنشده؛ که یکی ازآن آقایان لباس سفیدی هم به تن داشت ودائم سبیل مبارکش رامی خورد، خطاب کرد: پول مول دارید .گفتیم چه عرض کنیم نه! . راننده ی بی انصاف باشنیدن کلمه ی نه، چنان ترمز کشید که کدخدایمان با ملاج به شیشه ی آمبولانس خورد. می خواستندتوی همین بیابان توی راه ،ماراپیاده کنند؛ که زن کدخدا باگریه وشیون که دل هرانسان راپاره پاره می کرد،جزدل این چندسنگ دل را، وبادرآوردن گوشواره ی خودش آنان رامنصرف ساخت .بیچاره زنش چنان باسرعت گوشوارهش رادرآورده بودکه نصف یکی ازگوش هاش باگوشواره آمده بود.توی بیمارستان دولتی که قربانش بروم ،باهزارزحمت خوابانیدیمش .
دکتر هنوزنگاه به بیمارنکرده ،گفت:دومیلیون می گیرم عملش می کنم.گفتیم نکند اشتباهی آمدیم مگر بیمارستان دولتی نیست ؟گفت:دولتی مولتی حالیم نیست .می دهید ببرید اتاق عمل وگرنه سردخانه! زن کدخدا چنان آه سوزناکی کشید که دل سنگ راآب می کرد .من گردن شکسته ،جوگیرشدم وغیرتم گل کرد وباتلفن بیمارستان شماره ی یکی ازدوستان شهریم راگرفتم ؛که دومیلیون پول می خواهم زودی پس می دهم.بعداز چندروزبلاتکلیفی ،این رفیق شفیقمان پول هاراجورکرد وسرآخرهم گفت: خیلی زودمی خواهمش.
به مطب دکتررفتیم وپول بی زبان راتقدیم نمودیم .فردای آن روز دکترخوش انصاف آمد وتمام دل وروده ی کدخدا رابیرون آورد ودوباره داخلش ریخت .وگفت آپاندیس بوده. غافل ازاین که غلط تشخیص داده بود .بعدهامشخص شد سنگ کلیه بوده نه آپاندیس .بعدازچندروز توی روستا بازدردوفغان کدخدا به هوابرخاست ونتوانست علاوه بردردکلیه ،کمرش رادربرابر قرض های زیاد راست کندوخیلی زود به دیارحق شتافت.
اکنون مامانده ایم واین دومیلیون بدهی ناقابل .اگر یک روزی مسیرم به شهر بخورد ، باهمین دندان هایم گلوی دکترنامردراگازمی گیرم،وآن قدرآن رامی جوم تابمیرد.یک دسته سبزی به اونمی دهند چه برسد به جراحی یک انسان.
کدخدای ده مان مرد؛ولی این حقیقت برمن مشخص شد اگر خدای ناکرده مریض شویم باید فاتحه ی خودمان رابااین اوضاع نابسامان بیمارستان های دولتی بخوانیم . بعدازچندروزسگ دوزدن ،سرانجام هم این چنین عمل نافرجام!!
گاهی وقت هاآدم هاحرفهایی ازدهان مبارکشان خارج می شود که خودشان هم نمی فهمندکه چه گفتند، بلکه چون درحالت سکربوده اند ؛آن کلام شطح ازدهانشان خارج شده وپس از چند ساعت متوجه ی حرف های مبارکشان شده واگر به صداوسیما ومطبوعات درزنکرده ،خیلی راحت بالکل منکرشده ویااگر دیگران گیرندادند سکوت چاره ی کارخواهدبود درغیراین صورت پشت سرهم تکذ یبیه واصلاح که سخنانمان راناقص ودم بریده انعکاس دادند .همین دوروزپیش کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان که سایه ی اصلاح طلبان مادرمرده راباتیرمی زند، درحالت سکروبی خبری بیان داشتند:"کاندیداهای مشارکت ومجاهدین بارفتارقانونی می توانندواردانتخابات شوند."
ایشان تاکنون متوجه ی حرف خویش نشده وباید تاچندروز دیگرازصداوسیماومطبوعات شاهد تکذیب واصلاح سخنانشان باشیم؛که کلامشان رابدجوری تحریف نمودند!
-این روزها بسیار ی از راه های غیر اخلاقی ونادرست تمام همّ وغم خویش رابراین قرارمی دهندکه شایعه ی گرانی کالاها وخدمات دولتی رادامن بزنند وضمن تضعیف دولت محترم بااین خزعبلاتشان، کاری کنند که زمین گیرشود؛غافل ازاین که همه ی این هاحرفی بیش نیست وبه قول آن مرحوم کشک کشک است.
می گویم:جانم درست است که جلوی گران فروشی رادولت باهرکلکی گرفته آن هم یک خرده ای را،اما توجه کن به خود کالا.
می گوید: مگر کالا ها چه تغییرماهوی یافته که شمابرطبل مخالفت وگران فروشی می کوبی ومانمی توانیم آن رادرک کنیم؟
می گویم:اگر آن چشم بی صاحبت راخوب بازکنی آن وقت می بینی از نظر کمی وکیفی بالکل تغییر یافته هرچند قیمت ها قدری تکان ناقابل خورده است.
می گوید:که نمونه ای ،مثالی، اشانتیونی!صریح وبی پرده بفرما تا ماهم ملتفت گردیم.
می گویم:همین ماست وپنیروقندحبه ای ...رادقیقاًبنگرومقایسه کن با کالاهای چندسال پیش .فلذاهمه ی آدم ها، که این روزها قصدلاغرونحیف شدن دارند، این کالاها ی زبان بسته هم روزبه روزکم تروکم ترمی شوند.
می گوید :آآ...ها!پس شیرفهمم شداین کالاها از پنیرگرفته تا قندچای بیسکویت وماست ودوغ ونوشابه کیک وکوچه و...قس علیهذا ،واقعاً گران شده ولی ازطریق دیگری که نه سیخ بسوزدونه کباب ...هرچندکه کباب خیلی وقت هاسوخته.یعنی درکنار گرانفروشی غیرملموس کم فروشی ملموس جایگزین شده.خداشماراحفظ کنداگرنبودید چه خیال هایی که نمی کردیم!.
منصوریان همین مربی چندروزپیش امیدایران که بچّه های محله به اوزلفعلی! می گویند پس از اتفاقات چندروزاخیر سعی نمود ازکله ی مبارک خویش کمک بگیرد، وتیم امیدرانجات دهد؛ ولی متأسفانه کله ی مبارکش نزدیک بود شعله ورشود.لذاازسرمربی خارجکی"کیروش" کمک خواست.همین که موضوع رابرای ایشان توضیح داد؛ آن چه شاهدان عنوان می دارند وناظران می گویند؛سرمربی محترم سکته ی ملیحی نمودند ونزدیک بود دوشاخ ناقابل ازکله ی محترمش بزندبه بیرون که به خیرگذشت .
لذا گروهی از فوتبال دوستان هنگام خرید توی بازار، جناب مربی را زیارت نموده بااوردرد دل کردند وبیان داشتند که درکشور ما چون همه چیز برحسب قانونمداری است آن هم قانون خودمان که به کلک های رشتی معروف ومشهوراست، درچند ماه دیگرخبرهایی این چنینی خواهی شنیدکه راه آمده راگم کنی وبه جای کشورت ،عزم سفر به ماداگاسکار!بگیری واین قدر خودت رافشارنیاور که خوبیت ندارد .کمی به این کفاشیان نگاه کن که اول ماه می رود ومیلیون میلیون حقوق ناقابل را به جیب می زند واصلاًازهمان دوران مادرزادی لبخندازلبانش دورنشده است وبعدازاین همه اتفاقات فقط فرموده استعفانمی دهم ولی کمی خجالت می کشم .بنازم این همه تحمل سختی را!!!
با قطیعت یافتن طرح سؤال 100نماینده ی مجلس ازرییس جمهورکه امروز درنشریات درزنمودوغم واندوه والتهاب فراوان جامعه رافرگرفت، وزیر محترم آموزش وپرورش طی نامه ای به مجلس خواستار رعایت قواعدوقوانین طرح سؤال گردید .
نمایندگان محترم مجلس خسته نباشید
بامشخص شدن طرح سؤال ازرییس جمهورمحترم واین که عزم جزم نمودید تااورا آماج سؤالات خویش قراردهید ؛برای این که قانون درهمه جا ساری وجاری گردد ومثل سوابق حق رؤسای جمهوردیگر درپاسخ دادن به سؤالات ضایع نگردد، خواهشمنداست درطرح سؤالات نکات ذیل رامورد توجه قراردهید:
1- سؤالات از ساده به آسان طرح گردد.
2- سطوح پنج گانه ی سؤالات رعایت گردد.
3- تاحدامکان از سؤالات کوتاه جواب وبلی ،خیربپرهیزید.
4- استعدادپاسخ دهنده نیزموردتوجه قرارگیرد.
5- سؤالات تایپ شده ودراختیار پاسخ دهنده قرارگیرد.
6- سؤالات در ورد 2011 ودرفونت 12تایپ گردد.
7- ازطرح سؤالات خارج از چارچوب و حاشیه ای بپرهیزید.
سربلندباشید.وزیرآموزش وپرورش
رییس کل اداره سنجش نیز به مردم شریف قول مساعددادند که سؤال ازرییس جمهورامسال درصحت وسلامت کامل برگزارخواهدشدوجای هیچ گونه نگرانی نیست.ایشان یادآورشدندتا زمان طرح سؤال ازرییس جمهور100نماینده ی محترم درقرنطینه به سرخواهندبرد.همچنین ازسال بعد طرح سؤال حذف ومعدل سه سال آخررییس جمهوریاآمارتورم وبیکاری شاخص قرارخواهدگرفت.
رییس مجلس نیز درجمع خبرنگاران یادآورشدند هرکس اعتراضی به نحوه ی سؤالات داردمی توانداعتراض خودرابه مجلس اعلان وصول نماید وهروقت پشت گوشش رادید جواب رانیزدریافت خواهدنمود.
.: Weblog Themes By Pichak :.