بسیاری ازکارشناسان براین باورندکه از نظر فرهنگ رانندگی، غربی ها فرسنگ ها ازماجلوترند .همین مربیان خارجی شاغل در ورزش ایران ،اذعان می دارند؛ درهنگام رانندگی هراسانند که تصادف کنند ودرجاده های کشور چندین بارمرگ راباچشمان قشنگ وآبی شان دیده اند.این که گفتیم مسئله ی مربوط به فرهنگ رانندگی بوده که برای جاافتادن آن، باید سال ها کارفرهنگی انجام داد.ومقدمه ای بوده برای اصل موضوعی که می خواستیم ازآن سخن بگوییم؛ وآن بحث داغ سرعت گیرهای جاده های درون شهری وبرون شهری کشورماست ،که برای جلوگیری ازسرعت زیاد درجاده ها احداث گردیده است.چنین سرعت گیرهایی تنها وتنها،مختص به کشورماست ودرهیچ کشوری ،از غرب گرفته تاخاوردور ،چنین هنروارسته ای!رانخواهیددید.
هرچندداستان سرعت گیرهای کشور داستانی است ؛بس طویل ،که احتیاج به کارکارشناسی بسیار وکنفرانس ها وکنگره های گوناگون دارد . چنان که ابتدا تلاش شده سرعت گیرهای پلاستیکی نصب گردد وچنین شد .ولی بعداز چندماه ، وباهزینه نمودن پول های چندین میلیاردی ،اثری ازآن سرعت گیرهای نصب شده نشد. همه شدند لت وپار!لذا تصمیم برآن گرفته شد،گویی ازمجسمه سازان روسی کمک بگیرندوبعداز چندین دهه کارکارشناسی و مطالعه وتحقیق ، قراربرآن شد به جای سرعت گیرهای پلاستیکی ،بتنی وسیمانی احداث گردد. که باید به سازندگان بعضی ازاین سرعت گیرها دست مریزاد جانانه گفت! حالا درنصب پلاستیکی ها، چندین میلیاردپول حیف ومیل شد باید گفت تورا به خدا گیر ندهید، یا شتردیدی ندیدی!
بعدازاحداث سرعت گیرهای بتنی ،می توان بسیاری ازاین سرعت گیرها را در آثار تاریخی جهان ضبط وثبت نمود.واگرتاکنون چنین رخ نداده، اجحاف شده به سازندگان آن!.بسیاری از این ها به همه چیزشبیه هستند الا به سرعت گیر!همین چندروزپیش پدرمان که اصلاًاهل سفروسیاحت نیستند وکمتربه بیرون تشریف می برند، روکرد به ماوگفت:"امروز می خواهم شما راببرم کوه" داشتیم ازخوشحالی پردرمی آوردیم.به هر زحمتی بوده وسایل راتدارک دیدیم ؛که پدرمان راست مارابرد روی یکی ازسرعت گیرها وگفت پیاده بشوید ،رسیدیم.از مناظر بهره هاببرید.دیدیم حق باایشان است واقعاً نمی شد به آن سرعت گیر گفت.تکه ی جداشده از قلل اورست ،که دست غدّارروزگار آن راازمادروخانواده ی بزرگوارش جدانمود.ازبالای آن می شد کلی مناظررادید ولذت برد.
این سرعت گیرها گاهی چنان ناگهانی جلوی رانندگان سبز می شوند ؛که راننده ی بیچاره دروهله ی اول فکرمی کند ،دارد توی فیلم های تخیّلی هری پاتر، بازی می کندکه کوهی جلویش روییده . بیچاره هیچ راهی جز پرش از روی آن ندارد.
بدون شک در یک سفرکوتاه چندروزه ،باید به فکرتعویض فنروتعمیر جلوبندی اتومبیل بود . وشاید اولین سازندگان چنین بناهایی در تاریخ ،تعمیرکنندگان فنر وجلوبندی سازان اتومبیل بوده اند!!!
دراین نوشته ی کوتاه هرچه از این سرعت گیرها بگوییم وبنویسیم، کم گفته ایم ومزایا فراوان !ومعایب قلیل !آن رامی سپاریم به اهل فن! که خودچاره ی کار کنند.
این روزها بازار شایعات چنان داغ داغ است که اگرقاطی آن شوی ،تمام وجودت جزغاله خواهدشد. به خصوص شایعات مربوط به بالارفتن قیمت گازوبنزین.این مطبوعات هم همین طور سوتیترشان شده که مردم نگران نباشید ،هول نکنید "قیمت گاز گران نخواهدشد."آخراین اولین وپنجمین بارکه نیست این تیترهای داغ رامی خوانیم وقلبمان به تاپ وتاپ می افتد.می گویند افزایش قیمت شایعه است اگرواقعاً شایعه است چرابه آن این قدردامن می زنید ؟مگرنگفته اند: تکرارشایعات موجب تبدیل آن به واقعیات است .خوب ،عادت کردیم دیگرباید چنین شایعاتی وجودداشته باشد تا کم کم به آن عادت کنیم. وگرنه برای قلبمان زیان باراست .زمینه ی روانی باید مهیا گردد ؛که مطبوعات محترم دارندزحمتش رامی کشند.زمینه آماده نباشد فاجعه آمیز خواهدبود. دیدید که دراجرای اولین مرحله اجرای هدفمندی بارسیدن قبوض گاز چندین درصد به ایست قلبی مردم افزوده شد.یکی بگوید گران می شود یکی بگوید نمی شود تا موعدمقرر برسد،آن وقت مشخص می شود که حق با کیست.
اصلاً که این طور شده دیگر وارد مباحث معقولات نخواهیم شد وفضولی آن هم به مانرسیده ،همان مسائل محسوسات برایمان مکفی است.به جان عزیز شما مابی تقصیریم این خوانندگان هستند ازمااصرارمی کنند وبافرستادن نامه وتلفن ابراز وابرام می ورزند؛آقا چرا شماساکتید .آخر یکی نیست به این آقایان وجماعت معترض بگویدبروید یقه ی مبارک روزنامه ها رابچسبید .لابد هم فکرمی کنند بااین دوتاکلام ما قیمت هاسرجایشان خشک خواهد زد .نه بابا این حرف هانیست!!! باور نمی کنید از دیگران بپرسید.
ازاین رفیقان نااهل بایدبه چه کسی شکایت ببریم؟هرچه فریادبرمی آوردیم که آقایان، ماهواره چیزی خوبی نیست وضررش به منفعتش چندین بار می چربد، گوششان به این حرف ها بدهکارنبود ه،بنده ی پشت کوه نشینِ گردن شکسته را نیز به ماهواره ی لعنتی آلودند.بعدازچندین بار که، این شبکه های فارسی زبان را درمنزل دوستان کجرو مشاهده وملاحظه نمودیم ،نفس اماره چنان وسوسه مان نمودکه بایدهرطوری شده یکی بخریم ،که باید بدجوری همرنگ جماعت شد.خریدیم وشدیم جذبش .نگوازبین این همه فیلم وسریال جور باجورورنگارنگ ،تبلیغات چندین ساعته ماراچنان مجذوب ساخت وباورمان شدکه اگردرجهان حقیقتی باشد؛ باید ازدهان آنان شنید.ازتبلیغات قرص های لاغری ،چاقی گرفته تاانواع کرم ها...وازبین همه ی آن ها دستگاه کوچک کننده بینی مخمان رازد!
بینی داشتیم هرکه می دید انگشت تحیّر بردندان می گرفت وآرزوی آن رادردل می پروراند. فقط یک گوشه اش از چشمان حسودان، بفهمی نفهمی میلی متری می زد .لذا قصد کردیم این میلی متر ناقابل!! راباهمین دستگاه محوسازیم .چشمتان روزبدنبیند باهزار قرض وقروض توانستیم سفارش دهیم وبخریم .
دوماه دستگاه خراب شده بربینی نازنینمان متصل بود ؛توی خواب وبیداری. ولی نه تنهاخبری از کوچکی بینی ومحوآن یک میلی مترنشد دیدیم آهسته آهسته چندین سانتی متر برعرض وطول آن افزوده گشت .والان دماغ لامصب مان راببینید اولین چیزی که به خاطرتان می افتدعمل جراحی است که من آسمان جل پولش را بایدازکجاپیدابکنم؟
اکنون صدها باربرخودمان لعنت می فرستیم که چه کارغیرمعقولانه ای انجام دادیم ورسیدیم به حرف نخست خودمان که ماهواره درکنارمسائل منفی اخلاقی ،فرهنگی ،اجتماعی ،ضرروزیان جسمانی نیزداشته که توسط بنده کشف وضبط گردید وتوسط بنده نیزبه شکل مبسوط در فرصت مغتنم شرح داده خواهدشد.
درپی انتشار نامه ی یکی ازمادران جان برلب آمده به رییس جمهور که درقسمتی از آن آمده است "باید به بچّه هایمان آموزش دهیم که ازمامیوه نخواهند..."سیل نامه هاازجنوب کشورگرفته تاشمال از غرب تاشرق ازطرف مادران بادرد، به آدرس بنده سرازیر شده که نظروراهکارتان چیست؟چه پیشنهادی ،نظری ،ایده ای ،راه حلی ارائه می دهیدتا مرهمی باشد برزخم های شکافته مان.
هرچند دراین چندسال بحث شایسته سالاری پیش آمده وبنده راازآن مقام رفیع باسر به نازل ترین مقام وپست هل داده اندواکنون درپست شامخ وشریف مشاور! که همان فوت زدن چای مقامات عالی رتبه است؛ کاری نیست ،ولی برحسب این که تاکنون دراین قضیه دستی برآتش داشته ،مطابق تکلیفی که بردوش این جانب قرارداده اند و موجب بسی خوشوقتی است که نظروراهکارخویش را اعلان نمایم .عقیده ونظربراین استواراست آموزش باید درهمان پایه های آغازین تحصیلی درمدارس اجراگردد که بسی سودمند است وگرنه چندان ثمربخش نخواهدبود.فلذادرکنار کتاب های چگونه بخوانیم وچگونه بنویسیم کتاب ارزشمنددیگری تألیف گردد ؛باعنوان "چگونه نخواهیم " که به دانش آموزان دلبند آموخته گردد که علاوه بر میوه که مادر دلسوخته درنامه اش تذکر داده،دیگرگوشت،ماهی،شیر،حبوبات،سفر،خانه، راحتی و...رانیز ازخانوادهانخواهند که درغیر این صورت عواقب دردناکی دارد.
لذاازکلیه ی اساتید ومؤلفین صاحب ذوق تقاضا می گردد در فرصت اندک باقی مانده تا بازگشایی مدارس ،مارادرتألیف چنین کتاب ارزشمندی یاری رسانند.
بعضی وقت ها راه کارهایی ارائه می دهیم که بعد ازماه هامتوجه می شویم که چنین راه کاری از جانب مابوده است!
این نزاع های خیابانی که این روزها بیش ترگشته وبه قول یکی ازمسئولین به افزایش هشت درصدی رسیده ،خواب خوش راازما ربوده است . هنگامی که سربربالین می گذاریم از مخ گذشته نگرمان بهره می گیریم که فی السابق ، ،طلبکار وچک برگشتی وبه خصوص تجربه ی عشقی یک طرفه نداشته باشیم ؛که این روزها دلیل واستدلال باپیشرفت تکنولوژی درکشورعزیزمان جایش را به ضربات چاقو وقمه داده است. تازه به یک ضربه ودوضربه که رضایت نمی دهند، چهل تا پنجاه تا .چنان آش ولاش می کنند که آدم را باید توی گونی ریخت وبرد قبرستان .گاهی هم اتفاق افتاده که ازتشخیص هویت هم گذشته است . در چند سال پیش اسیدپاشی رسم بوده که به خاطر به صرفه نبودن تغییررویه داده اند. یارو توی روز روشن جلوی آدم را می گیرد وباچسبیدن یقه ،بدون این که مصدّع اوقات گردد؛ که هرثانیه اش به اندازه یک کیلو طلا می ارزد،چاقوی نازنینش راتوی شکم مبارکشان فرو می کند وتمام روده ومایحتوی آن را به بیرون می ریزد .بعدیک کناری می نشیند وچنان عربده می کشد که موی برتن آدمی سیخ می گردد وآدم را به یاد کنسرت اُپرای شهررم ایتالیامی اندازد.بزرگان گفته اند استدلال قمه ای!
همین چندتا حادثه موجب شده ،بیچاره همسایه ی بغلی مان دراولین خواستگاری، دختر دسته گلش را به عقد ش درآورد تا از ضربات چاقوی خواستگار درامان باشد.گویند؛ ماکه عرض نکردیم درست وراستش به گردن آنان، بیشتر خواستگاران درروز خواستگاری همراه خودشان چاقوحمل می کنندوبیشتر صحبت هایشان هم درمورد این چنین حوادثی است وبدین طریق به اهداف خویش دست می یابند.
اگر همین طور پیش رود ازدواج در چند سال آتی چندین در صد رشدخواهدکردوکسی جرئت جواب منفی به خواستگاران رانخواهدداشت.
دربعضی ازمواقع ازدهان برخی ازآقایان کلماتی خارج می گردد ،که باهیچ یک از قاموس ادبیات فارسی تطابق ندارد ونمی توان برای آن جانشینی یافت .این کلمات از نبوغ واستعدادوالای آقایان نشئت گرفته وحیف می آید که به جای تدریس دوانین شاعران بزرگ چون حافظ وسعدی گفته های ناب ومن درآوردی !آقایان دردانشگاه ها تدریس وبه بحث گذاشته نشود.
اگرنبودنداین آقایان، زبان فارسی بالکل متروک می گشت وبه تاریخ سپرده می شد.در آخرین اظهار نظر آقای دکتر!شریعتمداری _مرد بهشتی و به جامانده ازفیلم ظهور نزدیک است که کارگردان غفلتاًنام ایشان رادرفیلم سانسورنمود ودچار خودسانسوری گشت وباعث رنجش آحاد مردم شد؛ بیان داشتند:سرویس های اطلاعاتی غرب موسوی، کروبی و خاتمی را"فسیل زنده " می دانند."کلمه ی "فسیل زنده"ازجمله کلمات ناب ودست نخورده وسربه مهری است ،در هیچ یک ازکتابت زبان فارسی تاکنون یافت نشده وباید این کلمه را به نام ایشان ثبت وضبط نمود.حتی شاعران سبک هندی چون صائب وبیدل ،که به ترکیب سازی مشهورند،به کله ی مبارکشان خطورنکرده که چنین ترکیبات نادروغریبی رابسازند.وباید به این آقایان مدال ابداع واختراعات داد .
این کلمات هرچند امروزه در بین مردم چندان جانیفتاده ولی باپیشرفت زبان فارسی در این چندسال وحضور آقایانی چون شریعتمداری شاهد رواج بیش ازحداین کلمات خواهیم بود. از دانشجویان تکمیلی درخواست می نماییم که بیهوده وقت خویش را برای پایان نامه های کم مصرف هزینه ننمایندتلاش کنند پایان نامه ی خویش رادر جستجوی کلمات ناب این آقایان قراردهند که واقعاً حیف است ،چنین سرمایه هایی بی خود به هرز روند.ان شاءالله
" فرمول مکانیزم اصولگرایان، 3+4+6+2 بهتراز5+6 است." سایت جهان
بانزدیک شدن انتخابات مجلس شورای اسلامی تب رقابت نیزدربین گروه های باقی مانده ،چنان بالاگرفته که اگرمنجربه زدوخورد وشکستن چندکله ودست نگردد ؛باید خداراشکرگفت .دراین میان اصولگرایان که برای پیروزی دراین بازی سیاسی، مربی خارجی استخدام نمودند درآخرین اظهاراتشان عنوان داشتند :که باسیستمی بسیار مدرن وپیشرفته پا به میدان رقابت خواهند گذاشت .بسیاری از تحلیل گران سیاسی هم که جای اصلاح طلبان راخالی دراین بازی می بینند عنوان داشتند: برای رقابت باتیم فرضی! نیاز به استخدام مربی خارجی نبوده است ودر چنین تمریناتی! که دوطرف رابازیکنان یک تیم تشکیل می دهند ؛هزینه ی میلیاردی نه تنها لازم نبوده بلکه به آن اسراف وتبذیر نیزمی گویند.
درعین حال اصولگرایان باخرید چندین بازیکن گران قیمت قصد حضوری پرشور دراین رقابت رادارند . قصد دارند دراین رقابت بسیارمهم فرضی !بسیاری از تماشاگران را به بازی سیاسی بکشانند وتنور راداغ داغ نمایند.ولی به گفته ی یکی ازکارشناسان، که نخواست نامش فاش شود، بسیاری از مردم وتماشاگران به چنین رقابتی اعتماد ندارند وخواستار اعتماد افزایی دراین گونه بازی ها هستند.
مربی خارجی واهل صربستان ،به تشریح برنامه های تیم اصولگرایان پرداخت وبابازدیدی که ازامکانات چندین تلیاردی آن ها وضعف حریف آنان -اصلاح طلبان- دیده قول مساعدداده که این تیم راهرطوری است، اگر به زورهم شده ،واردجام جهانی مجلس نماید !ایشان یادآورشدند بهترین سیستم برای تیم اصولگرایان ، مکانیزم3+4+6+2 است وسیستم 5+6جواب نخواهدداد.
درعین حال تیم مقابل نیزبرای حضوردر این بازی پیش شرط هایی گذاشته ومهم ترین واساسی ترین آن حذف یا تغییر داور بازی می باشد که بسیار مشکل است واصلاًشدنی نیست .
علی ایّ الحال چند ماه دیگر این رقابت بدون رقیب !شروع خواهدشدو باید منتظر تحولاتی بود.
"اگر نوشته ی امروز سبک وسیاق برنامه ی نود یافته، مقصر آقای فردوسی پوراست نه بنده ی گردن شکسته!"
آخرهرچیزی اصل که توی بازاریافت می شود،فردای آن روز نسخه ی تقلبی آن که ساخت چین ،همین کشورکمونیستی وبرادرمان است؛ ازبازار سردرمی آورد .هنراین چینی ها در ساخت نسخه های تقلبی وبدل همین بس ،که باجنس واقعی واصلی مونمی زند یامو لای درز جنس تقلبی نمی رودوباید به خاطر نسخه های تقلبی، تُن تُن اسپند برایشان دود نماییم تا چشم نخورند .
اکنون که ما طرفدار قرص ومحکم اصول گراها گشته واقبالمان متوجه ی آن هاست واز اصلاح طلبانی که مردم!آنان راقبول ندارند، دست کشیدیم؛ ناگهان از دهان مبارک وزیر بهداشت سابق ،آقای لنکرانی بااین گوش های ثقیلمان که به سمعک ساخت ژاپن همراه است ونمی دانیم اصل است یابدل ،می شنویم که"نسخه ی تقلبی اصولگرایی به بازارآمده است.". از سخنان متینشان چنان دربهت وحیرت فرورفتیم که موجب شد درعالم برهوت نصف سبیل نازنینمان را ازجابکنیم واین امرموجب چرخش شصت ،پنجاه درصدی قیافه ی بنده گردیده، که چندان ملالی نیست.
حالا که درکنار اجناس اصلی وواقعی از تلویزیون گرفته تا یخچال وتلفن وتلفن همراه،مانیتور ،دوربین عکاسی ودوربین فیلمبرداری وهزاران چیزدیگرکه نوشتنشان به کتاب قطوری تبدیل خواهدشد، نسخه های بدل وتقلبی چینی یافت می شود که تشخیص آن به تخصص ومطالعه ی فراوان دارد ،مامانده ایم که آقایان اصولگرای اصلی راباتقلبی که به بازار آمده وبه وفوریافت می شود ؛چگونه ازهم تشخیص دهیم؟تا گردن استطاعت به آنان بسپاریم!که زمان بسیارتنگ است .
همیشه ایستاده ونشسته وخوابیده، باخدارازونیازمی کردیم که خدایا، این یک قلم کالای یارانه ای راازمانگیر. منظورم همین شیریارانه ای است که امروزوفرداآخرین روزپخش آن خواهدبود وبعداز آن دیگر رنگ شیررانخواهیم دید، تا سال های طولانی که چه شود؟ باید منتظرفیلم های ژاپنی باموضوع "سال های دورازشیر"باشیم تادوباره درذهنمان ،خاطرات شیرهای یارانه ای زنده گردد.حالا چنددرصدازشیریارانه ای راآب تشکیل می داد ،الله اعلم.بااین وجود معده سنگ بسته مان که خبرنداشت که داریم چه نوع شیری را نوش جان می فرماییم. همین قدر برای شکم ندید بدیدمان کفایت می کرد که آن چه سرازیرمی شود، شیر است.پس علاوه برتودیع با انواع پروتئین ها امروزوفردا باید با کلسیم هم یک خداحافظی جانانه بنماییم که اورا نیزحالاحالاها نمی توانیم زیارت بکنیم.
گویند بسیاری ازچیزهابه تاریخ می پیوندند وافسانه می شوند، دیگر به این ذهن ازهمه جابیخبرمان نمی رسید، که روزی این شیریارانه ای به افسانه ها خواهدپیوست.اکنون که سخن ونا مه نوشتن ودادوفریاد ما توفیری نخواهد داشت ؛درکنجی زانوی غم دربغل گرفته وتنها امیدمان بعدازخدا،خانم وزیراست که باشیون وگریه هم شده نگذارندشیریارانه ای ازسبدکالای مردم حذف گردد.
چند متخصص محلمان بانصب پلاکارتی اعلان نمودند:درصورت حذف شیرمادرمرده!کاری خواهیم کرد کارستان. باکمک متخصصان خارجی وداخلی هزاران کنگره ی " شیریارانه ای وتأثیرآن برجرم وجنایت" خواهیم گذاشت تا دوباره توزیع آن ازسرگرفته شود.
این وعده ووعید ها هم هرچند دورازواقعیت باشد ولی انسان را کمی و تاحدودی به زندگی امیدوار می سازد. ولی همین وعده ها غیر قابل دسترس ، ممکن است بلایی به سرآدم هابیاوردکه سال ها جبران آن ناممکن است.منظورم سخن رییس جمهور محبوب مان است که داشتم از روزنامه می خواندم ؛ فرموده بود: "برای حل مسکن، 1000 مترزمین به هرخانوار اهداخواهیم نمودکه قسمتی را به ساخت مسکن وبقیه را به کشت سبزیجات اختصاص دهند."
همین مطلب را بالای تپه ای داشتیم زمزمه می نمودیم ، چنان غرق در خیالات گشته ودردریای تخیل باخودمی اندیشیدیم؛ حالاکه دولت فخیمه می خواهدو زحمت بکشد ؛هزارمترزمین بدهد یک خانه ی نقلی گوشه ی زمین خواهم زد.بامشورت مهندس کشاورزی زمین باقی مانده راتفکیک نموده ودرآن انواع سبزیجات می کارم به خصوص جعفری که بسیارمفید است .توی خانواه ی کم جمعیت مصرف کمتر می باشد؛ فلذابا مدیریت درمصرف ،بسیاری از محصولات بعمل آمده رابه بازارمی برم ومی فروشم. توی بازار دادخواهم زد آتیش زدم به مالم وبااین کارسبزی زودتر به فروش خواهدرسید وپول زودتر به کف دست ،وچه لذتی دارد!به تدریج پول های سبزیجات راذخیره می کنم ومی توانم زمین های هزارمتری دیگری بخرم .درآن جاهم سبزی وهندوانه وگندم خواهم کاشت، وپول روی پول تلمبارخواهدشد.پول زیادی که به دست آوردم می روم ویک اتومبیل شیک، آخرین مدل می خرم .می توانم به کشورهای دیگرمسافرت کنم وشیوه ی کاشتن سبزیجات راازآنان فرابگیرم ویا درکشورهای دیگرادامه تحصیل دهم وبا بالاترین مدرک جهان دردانشگاه های ایران تدریس نمایم .می توانم با این پول ها ویلاهای مختلفی در شمال یا اسپانیابخرم وزندگی خوشی داشته باشم.کم کم فرزندانم بزرگ خواهند شد وتشکیل خانواده می دهند وباگرفتن زمین های هزارمتری وبابرنامه ریزی مدون به آینده ی روشنی دست یابند.
داشتم به آینده ام فکرمی کردم وتوی خیالات به سر می بردم که با گرفتن زمین هزارمتری چه قدرعالی خواهدشد، که ناگهان ازبالای تپه افتادم و استخوان پای نازنینم ازوسط به دونیم شد وهنگامی که روزنامه راازدردمچاله می نمودم با همین چشمان ازحدقه به درآمده ی خودم در میانه ی روزنامه مشاهده نمودم که یکی از آقایان مسئول گفته :"زمین به اندازه ی کافی نداریم مگراین که دشت لوت رابین مردم تقسیم نماییم ."وبه این شکل تمام آرزوی هایم نقش برآب گردید.واکنون من مانده ام بااین پای چلاق شده ام.
.: Weblog Themes By Pichak :.