سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : یکشنبه 90/12/28 | 11:34 صبح | نویسنده : هادی اخوان

مامتعجب ودرشگفتیم که بااین همه جایگاه والایی که درکشورداریم کسی سراغی ازمانمی گیرد ودرموردکارهایمان مارااستیضاح ،یاچنددرجه تخفیف تر سؤال نمی فرماید که چرافلان کردی وبهمان نکردی ؟لذا ازآن جایی که کسی به سراغمان نمی آید وبه قول معروف "کسی به فکرگلهانیست " خودسرانه درجایگاه موکلین مردم جلوی آینه ایستاده تاچندسؤال آبدار ازخودمان بپرسیم وخودمان نیز به عنوان مسئول امور ورتق وفتق کننده ی کارها پاسخ دندان شکنانه به خودمان بدهیم که تاما چون ماباشیم ازمن چون من سؤال نفرمایند .

امادرجایگاه  موکلین سؤال کننده :

ازاین که لطف کردید وتشریف آوردید تابه سؤالات پاسخگوباشید متشکریم. همه مامی دانیم کاربسیاراست وفرصت اندک، اماپرسش ها 1- چرابه پسرتان پول توجیبی نمی دهید؟2-چرااورابعدازسفربه خانه راه نداده اید؟3-چراچندروز به اداره تشریف نبردید؟

جلوی آینه درمقام پاسخ گوقرارمی گیریم :

ازشماموکلین گرامی که این سؤالات رانمودید ،سپاسگزارم. "الان شب عیداست ومی خواهیم صفایی بکنیم"."یک شوخی بکنم"اصلاًاین سؤالات درحدسؤال نبوده است ،خوب می آمدید منزلمان ویک چای باهم می زدیم وبه سؤالات شماجواب می دادم وقت بنده راگرفتید که چه بشود؟ اصلاً به این سؤالات جواب ندهم وبه ریش شمابخندم چه کاری ازدست شما برمی آید ؟اکثرشماکه رفتنی هستید! جرئت دارید مرااستیضاح کنید!!امروزمی خواهم باشماحال کنم به همه ی شمافحش وبدوبیراه بگویم چه کارمی خواهیدبکنید؟پرسیدید به پسرم پول توجیبی نمی دهم؟ الان بروید توی حسابم رانگاه کنید یک ریال هم داخلش نیست .آخرازکجابیاورم ؟حقوقمان رازیادکنید ؛ای به چشم .چراپسرتان رابه خانه راه ندادید ؟ اصلاً کی ایشان رابه سفرفرستاده است ؟خودش رفته خدابه همراهش! گفتیم حالا که رفتی سفر،سفربه سلامت !همان بهتر همیشه درسفرباشی وبرنگردی !چندروزبه محل کارم نرفتم که نرفتم اصلاً دوست داشتم !ازحقوقم کم کنید ازاین به بعدهم هروقت دلم خواست به محل کارم نمی روم هرکاری دوست داریدبکنید. این راه واین هم جاده روراست! اصلاً کی به شمامدرک داده است ؟سبزی فروش سرکوچه مان برای مدرکتان تره خردنمی کند!برویدخدا روزیتان راجای دیگرحواله کند!!دفعه آخرباشد خجالت که نمی کشید؟این همه کارمانده می آیید؛سؤال می کنید!دفعه ی بعدهرچه توی دهنم است نثارتان خواهم کرد.دیدارتاروزقیامت.

تکانی به خودمان می دهیم ودرجایگاه موکلین قرارگرفته،می گوییم :خداراشکر ،این تابوی سؤال ازخودمان شکسته شد!کسی توی این چندسال چنین کارشاقی نکرده بود ولی نمی دانیم  وجدانمان ناراحت است وبه یاداتفاق دهمان می افتم که پارسال یارو ،از ده همجوار که میانه ی خوبی هم نداریم به روستایمان آمده بود وکدخدای بیچاره رابه بادکتک گرفت .آن قدراورازد که نزدیک بود کدخدابمیرد سرآخرهم دورکدخداخطی کشید وگفت :اگر جرئت داری ازاین دایره پایت رابیرون بیاور؟!کدخدا هم بعدازرفتن فلانی، این طرف وآن طرف رانگاه کرد ویواشکی پایش رابیرون آورد وبه عیال گفت :دیدی که حرف فلانی را گوش ندادم وزدم توذوقش ؟عیال بیچاره یک نگاهی ترحم آمیزبه کدخداکرد ودستش رابالا گرفت وگفت :خداتوراشفادهد!!!!!




تاریخ : شنبه 90/12/27 | 11:41 عصر | نویسنده : هادی اخوان

نمی دانیم چه شدکه ناگهان بعدازخواندن متنی درروزنامه ی اطلاعات ،نبوغ شعریمان گل کرد ،شدیم شاعر درردیف شعرای بزرگ؟!اما درقالب شعرنو،آن هم سواربرموج نو.کلی کیف کردیم وباخودقرارومرارگذاشتیم ازاین به بعد ماهی یک بارهم شده، این سرچشمه ی لایزال راهمیشه  جوشان نگه داریم ؛تابعداز هزاران سال اگر اشعارمان کشف گردید مثل ابیات حافظ ازآن چیزهایی استخراج کنند که فکرمان هم به آن ها قدنمی داد.اما زمزمه های باطنی مان:

"می شود درچهره ی شکوفه دوباره شکفت"

با رودها جاری شدوباگل هاخندید.

می توان دست حقایق رافشرد.

ناهمواری های کدورت رابا غلتک مهربانی ها صاف نمود.

می توان دوباره دربهاری تازه ،باباران بهاری گریست.

وامادراین می توان ها ومی شودها:

می شود وعده های داد ،امامتناهی .

می شود به جای دومیلیون وپانصدهزارشغل از پانصد شغل سخن برمیان آورد.

می توان به جای آمارهای ساختگی ،

آمارهای واقعی داد.

می توان درمیان مردم زیست وبادردهایشان زندگی کرد.

می شوددرجذب کوشابود وسست در دفع.

به جای چهچه وبه به

می شود گذاشت تاعطرها خودببیویند نه این که عطارها بگویند.

می توان واقعیت هارادید.

"چشم هارابایدشست."

می توان جهان وتمام انسان ها راانسان دید .

وهزاران می شود ومی تواند دیگر...




تاریخ : جمعه 90/12/26 | 6:1 عصر | نویسنده : هادی اخوان

پس ازسال ها تلاش ودوندگی ،این وآن رادیدن توانستیم نانوایی باسوخت فسیلی درمحلمان احداث کنیم .ارزش کارآن قدربالابوده که استاندارمحترم هم برای افتتاح آن تشریف آوردند وبعدها درخاطرات خویش یکی ازکارهای ارزنده اش رادرزمان تصدی گری، همین افتتاح نانوایی روستایمان ذکرنمودند.

ازنانوایی محلمان هرچه بگویم وبنویسم کم گفته ونوشته وحق مطلب راادا نکرده ام.به بهداشت وموضوعات ازاین قبیل کاری ندارم که نیازبه بحث وبررسی گسترده دارد ودراین مقال فرصت آن نیست. مهم همان پخت نانی است که به دست مشتری می رسد واهالی نیز چاره ای دیگرندارند.نانی است همچون سنگ که معلم علوم روستا از خرده نانی که ازکیف بچه های مدرسه یافتند وپس از آزماش بسیار آن رادرردیف سنگ های خارا قراردادند.حتی مرغ وخروس هم ازنان روستا به دادآمدند ودر یک آزمایش مشخص گردید این پرندگان بی زبان نیز درهنگام ریختن نان های مختلفه از نانوایی روستاهای اطراف درنزدشان ،به نان روستایمان رغبتی نشان نمی دهند.

اجراواعمال قانون هدفمندی یارانه ها مثمرثمرنبوده وچیزی از سختی وسفتی نان کاسته نشد.ازآن جایی که چنین نان هایی درآینده ی دورونزدیک نیزپخته خواهدشد وکسی نیست که به دادمان برسد لذا جوانان روستا دست به کارشدند وقالب وغلافی برای دندان ها کشف نمودند که ازنمونه های مشابه ی خارجی ساخت افغانستان وکشورهای آفریقای مرکزی بسیارپیشرفته تر است چنان که علاوه برنان قابلیت خردکردن سنگ وکلوخ وچیزهای الحاقی به نان رانیزداراست والحمداله این جوانان غیورتوانستند انحصارراازاین کشورها خارج نمایند.

خوب دیگروقتی  کسی به فکر روستایمان نباشد وشرایط مشکل گردد استعدادهایی این چنینی به کارخواهدافتاد وچنین کارهای بزرگ  به منصه ظهو رمی پیوندد!!!!!!




تاریخ : چهارشنبه 90/12/24 | 8:26 صبح | نویسنده : هادی اخوان

این ابوی  خدابیامرزمان که امشب قبرش نورالنورگردد،اواخرعمرش با ورود ناگهانی تلفن همراه به کشور مان ورواج sms  بازی ،می گفت:"تورانهی می کنم ازچیزی که خیری درآن نیست ."نه این که مرحوم مخالف ورود تکنولوژی درکشورما بوده باشد؛ آخر پیردرخشت خام(همان بهتردرتلفن همراه )چیزهایی می بیند که جوانی چون من نمی تواند ببیند.بنده ی گردن شکسته ی فلک زده ،گوش نیوش به پندپدرنداده وهنوزهوای جوانی ولات بازی باوجود زن وچندتا بچه ی قدونیم قد توی مخ معیوبمان این طرف وآن طرف حرکت می کند، سهواً پیامکی محض مزاح ازجانبم به رییس هدفمندی یارانه های کشور که شماره اش را درنشریات برای حل مشکلات مردم داده بود؛ سرازیرگشت ،بااین نیت خیر که اوقات تلخش را به شیرینی مبدل سازم .نگوکه فلانی اصلاً جنبه نداشت وشوخی موخی هم سرش نمی شده ،هنوزگوشی راداخل کت پروصله ام که جیبش خانم محترمه برای وصول پول ازبس دست داخل آن کرده مانند تورماهیگیری شده بود، نگذاشته که صدای متواتر "اس ام اس اومد برات، اس ام اس اومد برات"ازدستگاه، گوش عابرین پیاده راکرنموده وماراسرجایمان میخکوب . پیامکی آمده بود به این مضمون :"هرچه زودتر ازدریافت یارانه تان انصراف دهید."جمله ای آمرانه وپرازتهدیدکه نمی دانیم درفن بیان در کدام دسته از جملات امری قرارمی گیرد. خدابرسرهیچ بیچاره بدبختی نیاورد، ناگهان دنیا یک دور شمسی کامل، روی سرم چرخیدواوقات شیرینمان رازهرمارساخت.

به حدیث نفسمان پناه بردیم وباخودخلوتی نموده که دستمان راداغ کرده باشیم که دیگربااین طایفه شوخی موخی کرده باشیم .پندپدررا روی پیشانیمان خالکوبی نموده تا تابلویی گردد برای  جلوگیری ازنسیان.

توی این ایامی که همه به فکر شادی اند آخر یک نفر پیدانمی شود به رفیق نارفیق مان بگوید آقا اولاًکه شوخی سرت نمی شود وبه سرمان بخورد ثانیاً وقت کم آوردید ؟!حداقل نزدیک ایام سوگواری چنین حرکاتی بابرنامه ای !ازشما به وقوع می پیوست که خوب اشکمان رابه درمی آورد نه این ایام ثالثاًورابعاًوخامساًو... بماند برای بعدها!!!!!!




تاریخ : دوشنبه 90/12/22 | 7:40 صبح | نویسنده : هادی اخوان

درپی اعلام روش های انصراف ازدریافت یارانه ی نقدی درنشریات ،مردم روستای نوروزآبادازتوابع لشت نشا ی گیلان دریک حرکت غیرمنتظره !باصدور نامه ای به رییس هدفمندی یارانه های کشور خواستار حذف کل یارانه های خویش شدند.درقسمتی ازاین نامه آمده است:

"...ازآنجا که نرخ تورم هرروز درحال سقوط است وعن قریب به زیرصفرنیزخواهدرسیدوهمه چیزفراوان ودردسترس می باشد وخوشبختانه باتدبیرودوراندیشی اقتصادی مسئولین ،اجناس نیز قیمتشان روزبه روز درحال نزول می باشد وتحریم نیزبه کوری چشم دشمنان مثمرثمرواقع نگردیده ،لذامردم شریف ومتدین وخداترس پول نپرست نوروزآبادازاین همه خوشی به تنگ آمده وبه نوعی به هوچیگری وپوچیگری رسیده اند،لذابرای همدردی با مردم سایرکشورهاوبرای این که حالت گرسنگی وسختی های آنان رانیزدرک و لمس کرده باشند در جلسه ای باحضورکدخداتصمیم برآن گرفتند که این همه دنبال جیفه ی لاکرداروزودگذر دنیوی نباشند که آنرانشایداعتمادکردن،ازسویی برای بهبود چرخ اقتصادکشورومنطقه تصمیم قطعی برآن گرفته شد که تمامی خانوارهای روستااز گرفتن کل یارانه انصراف دهند ودل رییس راشادوانگیزه ای برای هموطنان در سراسرکشورگردند...

لازم به تذکاراست روستای همجوار که چشم دیدن پیشرفت روستایمان راندارد قصد سنگ اندازی درمقابل این حرکت عظیم و خداپسندانه مردم روستایمان را دارد وآن رانوعی حرکت تبلیغاتی فرض می کند.ازرییس سازمان خواهشمنداست زوداسامی اهالی راتادیرنشده ازفهرست پاک پاک کند.

 

                                              اهالی فکور نوروزآبادلشت نشا

*واقعاًاز حرکت عظیم این چنینی ماانگشت به دهان ماندیم وخجل !!!!!




تاریخ : یکشنبه 90/12/14 | 11:23 صبح | نویسنده : هادی اخوان

ماهرگزبه خودمان اجازه نمی دهیم که به عنوان یک کارشناس به کالبدشکافی دوران انتخابات مجلس بپردازیم چه کنیم که توقع بسی بالاست ویاران کجاوه وخانه همین طورماراهل می دهند که حیف است دراین زمان زبان درکام وذوالفقاردرنیام .باید با اشارت بشارت دادکه ازآن جاکه بازار وعده وعید، این روزها داغ داغ است می توان دریک تقسیم بندی کارشناسانه حرفه ای! وعده ها رادریک چشم انداز چهارساله، به چندین قشر طبقه بندی نمود؛ به طوری که به اهداف اولیه وثانویه ی آن گوشه چشمی داشت.ودرعین حال می توان شباهت هایی راازدوطرف غالب ومغلوب (رأی دهنده ورأی گیرنده )کشف نمود.وعده های کوتاه مدت ،میان مدت وبلندمدت .برخی ازکاندایداهای تازه کار، ازآن جایی که تازه قدم به عرصه ی سیاست گذاشته اند وبه قول معروف آماتورند، لقمه های بزرگ بزرگ برمی دارند ویک دفعه می زنند ته دیگ رابالا می آورند .وعده هایی چون تأسیس شرکت وساخت کارخانه ی هواپیماسازی،جلوگیری ازنرخ تورم،حذف بیکاری خریدتیم فوتبال ازلیگ انگلستان ،که چنان باحدت وشدت آن هارابیان می دارند که مستمع باآهنگ دلاویزآن یاد ارکست سمفونی می افتد وچندلحظه درعالم برهوت سیرمی نماید.

آن هایی که ازدورمسایل رازیر ذره بین داشته ،وعده هایی می دهند میان مدت؛چون سرکارگذاشتن عزیزان ذکورواناث ،بردن سفرهای زیارتی وترفیع مقام ،که درصورت برنده شدن فقط تعدادی خاص ازآن بهره برده ومابقی خودبه خود خط می خورند.می توان گفت "وعده های عام الی الخاص "که درظاهرمنفعت عام رادربرگرفته ودرباطن عوایدخاص راکه دخلی به بقیه افرادندارد وعموم راشامل نمی گردد.دراین میان آنان که یک یاچنددروه نماینده بوده اند؛ زیرکانه وعده ه می دهند، چون آسفالت سازی جاده ها ،پرکردن چاله وچوله ی خیابان ها دراسرع وقت وتندوتندنوشتن نامه های مختلف به وزیر ووزرا، که هیچ کدامشان عملی نمی گردد وبرگشت می خورد.

برخی دیگر مخلوطی ازاین وعده هارابه کارمی بندند ودرمیان کلامشان ازوعده  کوتاه مدت ودرعین حال بلندمدت نیز استفاده کرده وبعدازارائه ی آن به ریش مستمع می خندند!! آن چه دراین سه نوع وعده به چشم می آید، بیش ترجنبه ی آنی آن است .چنان که وعده ای داده شده درهمان ایام عملی گردد، چه بهتر ولی اگر پای کاندیدای محترم به مجلس بازگردد وشوندنماینده ی مجلس، انگارکه نه انگار چنین فرمایشی ازدهانشان دررفته باشد ؛چنان آن رابه پشت گوش می اندازند ،که قهرمان پرتاب دیسک جهان چنین توانایی ندارد!

وجه مشترک تمام وعده ها ی داده شده درهمین نکته نهفته است .این وعده ها ی عملی نشده بعدازرأی گیری مانند آتشفشان های خاموش فروکش می کند تاباز جابه جایی سنگ ها کاندیداتوری وفشارسیاسی دردوره ی بعد وحول وحوش زمان رأی گیری .چنان که این تغییر وانفعالات انجام نگیرد ،چنین حادثه ای رخ نخواهدداد .

ازآن طرف قضیه نیز،نسیان وعده های ذخیره شده دراذهان است که برمی گردد به رأی دهندگان .وعده های داده شده درحافظه ی کوتاه مدت ذخیره شده حدود دوالی سه سال وحداکثر اواخر سال سوم به طورکل پاک پاک می شود واین طورنیست که پس ازحذف                                                                                                                       دوباره بتوان آن راهارابازیابی نمود.چنان که درسال چهارم بازنماینده ی قبلی یاکاندیدای جدید درساخت وعده ها وجایگزین شدن درحافظه رأی دهندگان، دیگر اخطار ی بابت این که وعده هاتکرای هستند ودرفایل حافظه وجوددارند دریافت نمی گردد. کسی هم نیست بگوید نوآرکه نوراست حلاوتی دیگر.بازازنووروزی ازنو.

همین مقدارهم از حوصله ی خوانندگان خارج است ودوستان می توانند به کتاب "کالبدشکافی وعده ووعید کاندیدای مجلس"رجوع نمایند که بزودی دربازار عرضه خواهدشدوتلاش شده وعده های کاندیدامناطق به طور مجزاوجمله به جمله بررسی گردد.




تاریخ : سه شنبه 90/12/2 | 11:52 عصر | نویسنده : هادی اخوان

 

"زنی دراراک شوهرش راآتش زد.     به نقل ازمطبوعات"

 

نقدعلی،باجناغ عزیزم سلام علیک

باورکنیداززمانی که چشممان به خبرنامبارک فوق درنشریات یومیه افتاد ،چهارستون بدنمان یک تکانی خورد وسی وسه بند تنمان به لرزیدن گرفت .این روزها آب خوش ازگلویمان پایین نمی رود .ماکه ملتفت نبودیم ایشان ،همسرمحترمه مان ،مانند یک بختک بالای سرمان ایستاده وبروبر، روزنامه رانگاه می کند. همین که چشمش بااین خبرافتاد؛ چنان نوری ازچشمانش ساطع گردید که نمی دانیم بابت چه بوده است؟!!

باورش سخت است ولی این روزهاتمام پیپ های سوخت راازخانه بیرون انداختیم .بنزین اتومبیل خالی خالی است، منزل ازهرگونه وسایل آتش زا مبراست.هنگام خوابیدن برای این که جوانب احتیاط رارعایت کرده باشیم تمام وسایلی راکه موجب جرقه می گردند، خنثی می نماییم تاچیزی ازقلم نیفتاده باشد.

 تصدقت بروم !یک چشمان خواب است یک چشممان بیدار!درخواب وبیداری به حدیث نفس ، پرداخته تا روحمان کمی آرام گیرد وبه آرامش باطنی دست یابیم. به خودمان می قبولانیم ؛حتماًویقیناً فلانی خرجی خانه نداده نزدیک عیدهم بوده،اقوام وفامیل هاوهمسایگان رفتند، میلیون هاتومان خریدکردند وپزش را هم داده اند، وسایل هم روزبه روز سیرصعودی اش رابحمدالله طی می کند توی یخچال هم غیرازآب خوردن چیزی وجودنداشته،قبوض هم تصاعدی اعمال گشته وسربه فلک برداشته ،دادوبیداد وغروغرصاحب خانه به آسمان رسیده ،مگر تحمل یک انسان چقدراست ؟همسر بیچاره به حدانفجارنزدیک شده نزدیک بود،بترکد! نترکیده وتمام دقش راسرشوهرش درآورده آن هم با کم خرجترین راه!!!آتیشش زده تابفهماند ماهم هستیم !این جاشهرهرت که نیست ؟!شایدهم حق داشته است که ماازآن غافل مانده ایم!

جانم بگوید؛که مااشهد خودمان راخوانده ایم این روزهاهرطوری شده،ازهرگوشه وکناری بوده قرض وقروض کردیم وکلی خرید، تا این خبر ازآب وتاب بیفتد وازذهن همسر مکرمه پاک پاک گردد .این نشریات هم بعضی وقت هاکارهایی می کنند؟! اگرشماپیشنهادی،نظری ،فکری و...دارید مضایقه نفرمایید که جان باجناغ یکی یک دانه ات درخطراست .      گرگ علی

·        نقدعلی پس ازرویت نامه:بروخیالت تخت تخت باشد.ماازاین شانس هانداریم!!!!

 

 

 




تاریخ : دوشنبه 90/12/1 | 7:29 عصر | نویسنده : هادی اخوان

 

دربین بسیاری از صاحب نظران وصاحب قران  ازرأی ورأی گیری ونمایندگی ،تعاریف مختلفی وجوددارد واختلاف نظردراین زمینه بسیاراست.به نظراین جانب، به عنوان یک کارشناس باتحصیلات عالیه ی خارج ازکشور،نمایندگی ،عبارت است از :الانسان موجودٌ بالقوه ،بطرفِ موجودٌ بالفعل لمنفعة ٍعامٍ وخاٌصٍ.

هرچند ماهیت تعریف مانع وجامع است وموی لای درزش نمی رود،لیکن همواره افرادی مخل ومغرض هستند که قصدتخریب این جانب راداشته وچوب لای چرخ پیشرفت کشورمان می گذارند! وبااتهاماتی واهی قصدتخریب اینجانب راداشته وهمواره تیر اتهام رابه سوی مان ناجوانمردانه نشانه رفته اند،که چنین تعریفی مزخرف است !درمیان حضار اگر افرادی معترض به چشم می آیند بایدعرض کنم؛ یاسرمبارک به تنشان سنگینی نموده یا به قول معروف، سرشان هوای آجرپاره کرده است .همین است سیاست ومراممان است وهمین طورخواهدبود!سیاست لخت وزننده ی خشونت!!!

بایدملتفت بود نه تنها بنده بلکه بسیاری ازحکمای مشایی،اشراقی درحکمت یونان وایران وچین وهند به تعریف جامع ام بانظری مثبت نگریسته اند.آجرپاره بیاورم خدمتتان!!!

ای الحّال ،درجمله ی "لمنفهة عام وخاص "درترجمه ی سلیس، نمایندگی کاری است برای سود ومنفعت عام ومردم یابرای خودش به شکل اخص ؛پرسش دراذهان عموم نقش بسته که کدامین منفعت بردیگری غالب است ؟عام برخاص یاخاص برعام؟وتمامی حکیمان طرفدار نظریه ی این جانب ،متفق القولند؛ منفعت عام برخودش (شخص نماینده وخانواده ی محترم یامحترمه)چیرگی دارد.چرا؟بایددانست که سود ومنفعت خاص اندک است وبااندکی تأمل پی خواهندبرد، که دشواری نمایندگی افزون است! مگراین طورنیست که یک نماینده ی دلسوز چه ها که باید بکشد؟منظورم زجر ومشکلات است !چه قدر بدبختی ومصیبت !هم ملتفت اموراست وهم ملتفت قانون.چقدردست وپامی زند؟چه زحمت هایی که تحمل نمی کند!! اماچه نصیبش می شود؟هیچ وآخرش هیچ!

سرکوفت های زن درخانه رامی توان تحمل کرد؟خیر!همین شغل نمایندگی است که این سرکوفت ها راکه به قول احمدقلقل آبادی ،سخت ترین ریاضت هاست برایش سهل الوصول می کند !مگر طاقت یک نماینده چقدراست؟ از سوی مردم حوزه ،که فلانی کاری نکرده وسرزنش همسر که تمام اوقات رومی کند به تو ومی گوید :رفتی نماینده شدی که چی ؟ میلیون ها تومان خرج کردی ،شدی نماینده ی مجلس بروببین دیگران چه زندگی ای به هم زده اند؟رفتی دوتاکشورخارجه دلت خوش شد؟ بروبه همین خیال باش !فوتبالیست نشده رفته نماینده ی مجلس شده!!بعداز سال ها دویدن بایدبروی مسافرکشی کنی ؟خوب واقعاً سخت است اگرنبود سخت ومشکل مولوی ازکلک رشتی !استفاده نمی کردوبیچاره شمس پرنده را که یک پایش سمرقند بود ویک پایش حلب ،زن نمی دادتا اورادرسرجایش بنشاندوفرمانبردارزنش کند!!

درعوض این همه سرکوفت هافکرمی کنید چه نصیبش می شود؛ که به طریق  ردالقافیه :هیچ !!

وبدان ای پسر آنان که قصدنمایندگی مجلس می کنند ،این مشکلات را به جان خریده اند یا مجردند ویا سرشان دردمی کند یاخیلی ....!!!!!