سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : سه شنبه 90/12/2 | 11:52 عصر | نویسنده : هادی اخوان

 

"زنی دراراک شوهرش راآتش زد.     به نقل ازمطبوعات"

 

نقدعلی،باجناغ عزیزم سلام علیک

باورکنیداززمانی که چشممان به خبرنامبارک فوق درنشریات یومیه افتاد ،چهارستون بدنمان یک تکانی خورد وسی وسه بند تنمان به لرزیدن گرفت .این روزها آب خوش ازگلویمان پایین نمی رود .ماکه ملتفت نبودیم ایشان ،همسرمحترمه مان ،مانند یک بختک بالای سرمان ایستاده وبروبر، روزنامه رانگاه می کند. همین که چشمش بااین خبرافتاد؛ چنان نوری ازچشمانش ساطع گردید که نمی دانیم بابت چه بوده است؟!!

باورش سخت است ولی این روزهاتمام پیپ های سوخت راازخانه بیرون انداختیم .بنزین اتومبیل خالی خالی است، منزل ازهرگونه وسایل آتش زا مبراست.هنگام خوابیدن برای این که جوانب احتیاط رارعایت کرده باشیم تمام وسایلی راکه موجب جرقه می گردند، خنثی می نماییم تاچیزی ازقلم نیفتاده باشد.

 تصدقت بروم !یک چشمان خواب است یک چشممان بیدار!درخواب وبیداری به حدیث نفس ، پرداخته تا روحمان کمی آرام گیرد وبه آرامش باطنی دست یابیم. به خودمان می قبولانیم ؛حتماًویقیناً فلانی خرجی خانه نداده نزدیک عیدهم بوده،اقوام وفامیل هاوهمسایگان رفتند، میلیون هاتومان خریدکردند وپزش را هم داده اند، وسایل هم روزبه روز سیرصعودی اش رابحمدالله طی می کند توی یخچال هم غیرازآب خوردن چیزی وجودنداشته،قبوض هم تصاعدی اعمال گشته وسربه فلک برداشته ،دادوبیداد وغروغرصاحب خانه به آسمان رسیده ،مگر تحمل یک انسان چقدراست ؟همسر بیچاره به حدانفجارنزدیک شده نزدیک بود،بترکد! نترکیده وتمام دقش راسرشوهرش درآورده آن هم با کم خرجترین راه!!!آتیشش زده تابفهماند ماهم هستیم !این جاشهرهرت که نیست ؟!شایدهم حق داشته است که ماازآن غافل مانده ایم!

جانم بگوید؛که مااشهد خودمان راخوانده ایم این روزهاهرطوری شده،ازهرگوشه وکناری بوده قرض وقروض کردیم وکلی خرید، تا این خبر ازآب وتاب بیفتد وازذهن همسر مکرمه پاک پاک گردد .این نشریات هم بعضی وقت هاکارهایی می کنند؟! اگرشماپیشنهادی،نظری ،فکری و...دارید مضایقه نفرمایید که جان باجناغ یکی یک دانه ات درخطراست .      گرگ علی

·        نقدعلی پس ازرویت نامه:بروخیالت تخت تخت باشد.ماازاین شانس هانداریم!!!!