درموردپیدایش این مَثَل ،چنین حکایتی را نقل می کنند:"بی گناهی رابه اتّهام قتل ،پیش حاکم شهربردند.وی حکم به اعدام وکشتن اوداد.محکوم رابرای اجرای حکم به میدان شهربردندوجلّاداورابه ستونی بست تاحکم صادره رااجراکند.آن بیچاره هرچه فریادبرمی آورد که بی گناه است ،تأثیری نداشت.سرانجام ازجلّادخواست که ازروی مردانگی، اوراازاین ستون بازکندوبه ستونی ببندد.جلّاد،دربرابرناله ی او خواهشش راپذیرفت؛امّا بااین که دلش برایش می سوخت پیش خودش می خندیدکه چه مردابلهی است ومی پندارد بااین کار گشایشی درکارش پیداخواهد شد،ولی غافل ازاین که به مجازات می رسد.خلاصه ،دراین هنگام پادشاهی ازآنجا می گذشت ،بادیدن جمعیّت از حادثه اطلاع یافت ودستور آزادی متّهم راصادرکرد،تابیشتروبهتردرباره اش تحقیق کنند.سرانجام بی گناهی متّهم اثبات شد وازمرگ حتمی نجات یافت.
*این مَثَل، روحیّه ی امیدواری ایرانیان رابه خوبی نشان می دهد،امیدی که باعث حرکت وپویایی می گردد.کاربرداین مَثَل وقتی است که بخواهند خود یا دیگری رابه پیداشدن گشایشی امیدواری دهند.
.: Weblog Themes By Pichak :.