سلم،بزرگترین پسرفریدون که روم وخاوررابا لشکری گران به وی دادوازاوخواست تابه خاوررود وبالقب "خاورخدای"
به پادشاهی بنشیند.اماسلم تقسیم مملکت راعادلانه نمی دانست؛ زیراپدر تخت زرین وقلمروهای ارزنده رابه ایرج
،پسرکوچکترش بخشیده بود.بنابراین فرستاده ای به نزد برادر خود تورفرستاد واورابا خودهمداستان ساخت ،وپس
ازملاقاتی که بین دوبرادراتفاق افتاد،موبدی تیزرو رابرگزیدند وبه نزدپدرگسیل داشتند وبه پدراعتراض کردند که
خودپسندانه وبی توجه به فرمان خداوند درتقسیم مملکت بی عدالتی کرده ،فرزندبزرگ راخواروفرزندکهترراهنرمندوشا
یسته دانسته است.ودرپایان ازفریدون خواستند تا تاج راازایرج برگیردواورا همانند پسران دیگر به فرمانروایی گوشه
ای ازجهان بگمارد.
سلم وتوربه پدر هشداردادند که اگرخواست آنان رابرآورده نسازد با سواران تورانی وچینی به ایران آمده وازایران
وایرج دماربرخواهندآورد.فریدون پیغام پسران راشنید ومهربانانه پاسخ داد. ایرج بی سپاه وتاج وتخت به نزدبرادران
شتافت تاآنان رامتقاعدسازدتادست ازعداوت بردارند. وسپاه سلم وتوربه وی دل بستندواوراشایسته ی شاهی
دانستندوسلم ،که ازاین امرآگاه شده بود کینه جوی وسرگران گشت وبه تورگفت که اگربیخ ایرج راازجای نکنیم
اوماراازتخت فرودخواهدآورد.پس شبانه به سرای ایرج روی آوردند وتورایرج راکشت.چون منوچر فرزنددختری
فریدون بالید به کین جویی برخاست.سلم وتوربه حیله بااوازدر آشتی درآمدندوازگذشته پوزش
خواستند،امامنوچهرنپذیرفت وبا آنان پیکارنمود.
سلم وتورباسپاهی گران به مقابله ی وی برخاستند ودرکنار"الان دژ" نبردی سخت درگرفت که باپیروزی منوچهرپایان
پذیرفت وتورکشته شد وسلم روی به گریزنهاد وخواست به "الان دژ"پناه برد که قارن،سپهدارمنوچهر،قبلاًآن
دژراویران ساخت وکشتی هایی که درکنارآن بود غرق نمود. وسلم به "الان دژ"رسیدوکشتی ها راغرق شده یافت
وناگزیر باسپاه منوچهر به نبرد پرداخت. ومنوچهربااودرآویخت وباشمشیرتنش رادونیم کردوسرش راازبدنش جدانموده
وبرنیزه گذاشت .سپاه سلم پراکنده شد ومنوچهرسرسلم رابانامه ای به نزدفریدون فرستاد.
.: Weblog Themes By Pichak :.