مازندران که دراوستامازَنه خوانده شده است وازآن بانام "سرزمین مازنی"،مازنه أینه دَئوه سخن رفته است،سرزمینی است که درجغرافیای کهن"،طبرستان"نام داشته است که شکل تازی تپورستان است،به معنای سرزمین تپور.تپورنام یکی ازتیره هایی است ایرانی که دراین سرزمین می زیسته اند.درنامه ی مینوی زردشت،این سرزمین ،نیز سرزمینی دیگر که ورنه چهارگوش نامیده شده است وآن راباگیلان برابر شمرده اند،سرزمین دیوان است .ازهمین روی است که درآغاز داستان کیکاوس ونبرد وی با مازندرانیان ،سخن ازدیوی مازندرانی رفته است که درشکل رامشگران به نزدکیکاوس می آیدتااورابفریبدبااین همه برخی ازپژوهندگان شاهنامه ،دریگانگی مازندران کهن که سرزمین دیوان بوده است باطبرستان که سرزمینی کنونی است درشک وتردید افتاده اند وبادلیل هایی تلاش نموده اند که آن مازندران سرزمینی دیگراست .گاه مازندران را هاماوران یایمن دانسته اند گاه آن راواقع درهندوستان.حسین کریمیان ازجمله پژوهندگان مطرحی است که دراین مورد تحقیقات وسیعی نموده است اوبا توجه به اشعار شاهنامه معتقداست که افزون برمازندران کنونی که دراین کتاب به نام طبرستان نام دارد،دوسرزمین دیگرنیز مازندران نامیده شده اند؛اویکی را "مازندران مشرق " نامیده است ودیگری را "مازندران مغرب"؛مازندران مشرق سرزمینی بوده است درشمال هندوستان که کشمیرولاهوروکاشغروگرگساران وسگساران وجزء آن رادربرمی گرفته است .و مازندران مغرب سرزمینی بوده است درجنوب خلیج پارس که عربستان ویمن وشام ونرم پایان راشامل می شده است . هنگامی که کاوس به دست شاه هاماوران دستگیر می شود رستم نامه ای برای آزادی کاوس به نزد شاه هاماوران می نویسد واورا تهدید به جنگ ومرگ می کند وشاه هاماوران نیز رستم را به مرگ تهدید می کند .رستم بعدازشنیدن پاسخ شاه هاماوران"چوبشنیدپاسخ گوپیلتن / دلیران لشکرشدندانجمن. به تاراج وکشتن، بیاراستند /ازآزرم دل هابپیراستند. سوی ژرف دریادرآمد،به جنگ/چوبرخشکی آمد،نبودش درنگ. برآشفت لشکر؛برآمدخروش/جهان آمدازخون وغارت به جوش. به تاراج وکشتن،سپاهی گران/بشدتاسرمرز مازندران.ذکرنام مازندران دربیت آخر موجب آن شده است که بسیاری مازندران را برابر باهاماوران بدانند.بنابراین نبردکاوس بادیوان ودربندافتادن وی ودل باختنش به سودابه درمازندران مغرب روی داده است. درداستان ضحاک وقتی که فرانَک مادرفریدون ازتعقیب وگریز ضحاکیان به ستوه می آید وجان بچّه اش رادرخطر می بیند ،به نزد نگهبان مَرغزاری می آید که فرزندش را به نزداوبه امانت گذاشته بود.وبه آن نگهبان چنین خطاب می کند:که اندیشه ای دردلم ایزدی /فرازآمده است ازره بخردی . بِبُرّم پی ازخاک جادوستان/شوم تاسرمرزهندوستان. شوم ناپدید ازمیان گروه/بَرَم خوب رخ را به البرزکوه.وچنان که ذکرمی کند دربیت آخرین ،جایگاه البرزکوه درهندوستان بوده است. صادق کیا درمورد نام مازندران این گونه گفته است:"گمان می رود که نام مازندران ازسه جزء ساخته شده باشد:نخست مزmaz به معنای بزرگ ،دوم ایندره indra نام یکی ازپروردگاران آریاییان که دردین مزدیسنی ازدیوهاشمرده شده است.سوم پسوند"ان" که درساختن نام در جای بسیاربه کاررفته است.
.: Weblog Themes By Pichak :.