"این که سیاست آمده ودرهمه چیز مارخنه کرده است حقیقت محض است.آخرماروستایی هاراچه به سیاست؟؟سرمان باید توی کارکشاورزی ودامپروری باشد واصلاًکاری نداشته باشیم که فلان وزیر آمده یافلان رفته ؟باید بچسبیم به کارمان تااین شکم لامصب سیربماند "همه این هاحرف های کدخدای سیاستمدارمان بوده به اهالی بالامحله که آمده بودند توی قهوه خانه ومشغول بحث های سیاسی شده بودند .بااین همه ،این نصایح به گوش مبارکشان فرونرفت اصلاًاین روستای بالامحله توی سیاست غرق شده حتی درحمل بیل هم دست چپ وراست رارعایت می کنند چه رسدبه تزریق آمپول .
پس ازآن،کریم آقا روبه کدخداکرد که بارأی آوردن وزیر راه ،حال خوشی نداشت وداشت چای ته استکانش را بالامی کشیدوگفت :حالا که استیضاح به خیرگذشت ولی پاسخ چندپرسش کلیدی استیضاح کنندگان ازوزیرراه بی جواب مانده واین چند روزبدجوری ذهنم را مشغول داشته واقعاًپرسش های کلیدی بوده که به عقل جن هم نمی رسید.
کدخدا هم بامکثی فرمودند :کدام سؤالات؟
کریم آقابدون معطلی جواب دادند :1- هاشمی:آقای وزیرراه چراچرخ هواپیما هابازنمی شود؟2-کوچک زاده:چراوزیردولت باشیطان بزرگ دست داده؟شماچندتاویلادارید؟3-رسایی :آقای وزیرخانه شماچندمتری است؟پول تعمیرخانه تان را ازکجاپیداکردید؟آشپزخانه تان اوپن است؟؟
نمی دانیم چراکدخدابه سؤالات به این مهمی پاسخ ندادوقهوه خانه راترک کرد؟؟؟؟؟؟
.: Weblog Themes By Pichak :.