سلام علیکم
برادرفاضل ظریف مد ظله العالی
بعدالحمدوالصلوه باستحضارمی رسانددرپی عمل شنیع کنگره درتغییرروادید وگوه زیادی وغلط وافرشان،هیچ غمی به دل مبند اندوه رابزدا .بدان برعهدی که بستیم هستیم .وبرجام تا ته جام ،برخط جور استواراست.چنان کنگره را دورزده که حالشان سرجایش آید.همان طورکه درکشورتان دلواپس دارید این جا ریخته است.
فلذا طبق عادت دیرینه چند عدد موی سبیل مبارکمان راتاکیدی برپیمان، ضمیمه نامه ایفاد می گردانیم . ان شاءاله مقبول افتد. مستدام باشید
جان اف کری دوازدهم ذی القعده 1437
وقتی که گرسنگی بدجوری فشارت بیاورد جیبتان هم خالی باشد صدای زنت هم ازآن طرف اتاق لیست خریدهای فردا رابرایتان گوشزد کند ،یهویی طبع شاعریتان هم گل می کند وشعری اینچنینی درسبک وسیاق پارناسیسم می سرایید که سروده ام درسفرسعید مرتضوی:
تورامی خواندت
توراعازم کرببلایی
چه گستاخانه زمزمه می کنی
"هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله"
کریمانه قدم درره جانان گذاردی
سبک بی توشه!
زندگیت با تأمین1!تامین گشته
سبکبارقدم بردار
زیارتت قبول
آسوده برو
دعای مادران کشته شده درکهریزک پشت وپناهت
زمزمه ی شبانه زندانیان روزنامه نگاربدرقه راهت
توبرخواهی گشت
تودرجه یکی2 !ومتفاوت بادیگران!
یقین دارد اژه ای!!
1-مقصودتأمین اجتماعی است که سعیدجان دست به بذل وبخشش بی حساب وکتاب زده است وازآن همه ثروت تنهابه قوت لایموت اکتفانموده است.
2-درجه یک ودوشهروندی است که عرفای جدید به آن بی اعتقادند ولی فلاسفه معتقد.
برادر بزرگوار، سلمه اله-
از محضر حضرتعالی مستدعی است ؛ ازآن جا که بازارنظرات وتهمت ها به یکدیگر درمورد دکل نفتی گمشده 87میلیون دلاری وزرات نفت، داغ داغ است وخلأ نظرات شما دراین بین ملموس می باشد ؛لطف فرمایید باجمع بندی موضوع وفکرت کافی وشافی، اقلاً نظرخویش را بیان داشته وبا ارشاد ،راهکاروطریق مشخص ،معلوم بفرمایید تابفهمیم موضوع چی به چی است وچگونه ختم به خیر خواهد شد؟
قربونتان بروم!
جواب
برادربزرگوار-
احتیاطاً بایدعرض کنیم که باتوجه به اصول مدیریت عصر سلوکیان! وضرب المثل های به جامانده از آن عصر ،چون "شتردیدی ندیدی"و "کی بودکی بود ،من نبودم" موضوع مربوطه چنان ختم به خیرخواهدشد که نه سیخ بسوزد،نه کباب !وازآن جاکه احادیثی از ویکتورهوگومانده بااین مضمون ،قال ویکتورٌ :"شلوغ کن تااصل موضوع فراموش شود."وباتوجه به نظرات مختلف مسئولین که فرمایش هوگو رامدنظرداشته اند ،که دراین بین وزیرنفت پیشین ،وزیرحال رامتهم نموده،و وزیر نفت حال، آقای زنگنه نیزسخنان ایشان راکذب دانسته وخواستارپیگرد قانونی شده توپ را به زمین وزیرسابق پاس داده است.
رییس بازرسی کل کشور،نیز دراین ایام وموضوع بیریخت !وزیراقتصاد گذشته رادلال پنداشته ،ایشان نیز وزارت علوم حال رامقصردانسته اند .نمایندگان مجلس نیزبرای خالی نبودن عریضه وبراین باورکه مجلس بررأس امور است وزیرفرهنگ را متهم دانسته اند .روزنامه های اصولگرا ردپای جریان فتنه رادراین اختلاس عظیم کشف وآن را کشف قرن نامیدند! .یکهویی وزیرنفت سابق ازادعای خویش 180درجه برگشته ونفوذ رابه زبان ساری نمودند . بنابراین چرخی زده وقرعه فال نیز به نام فرزند مهاجرانی ازهمه جا بی خبر!افتاده است .فرزندشان فرمودند:دکل به این بزرگی رادرسته قورت دادند بنده باید جوابگوباشم .
عن قریباً دراین شلوغی بازار،اظهرمن الشمس است که کارمندمادرمرده ی بانک صنعت ومعدن شعبه ی بلوارشهرستان فومن ،متهم اصلی شناخته خواهدشد وبه حبس ابد چندین ماهه! محکوم گردیده تا بالکل آب ازآسیاب بیفتد.همچنانکه دربررسی پرونده های این چنینی بخصوص اختلاس سه هزارمیلیارد تومانی همه چیزختم به خیرشد واصل موضوع واصل پول ،فراموش گردید ،فلانی درکانادا دارند کیفشان رامی برند!!!!!
خواهشمنداست خیالتان ازاین موضوع تخت تخت باشد وبیهوده حرص وجوش نخوریدکه برایتان خوب نیست .مگر مرض داریدکه مارا دراین موضوع درگیر می کنید ؟!(نمی دانیم چرایک دفعه خلقمان به هم ریخته) قربونتان!
گزارشی ازسفردیدارباعارف
زنگ تلفن به صدادرآمده آن طرفش ناصرخان است .می خواهیم برویم دیدارعارف مرد دوم اصلاحات ازخودگذشته وجاده صاف کن!آری یاخیر؟60درصد ولی نیازبه اندیشیدن است .غروب به هم رسیدیم جواب،آری برنامه هم ساعت یک بعدازظهر مکانی ازشهر.حمزه می آید دنبالمان .ساعت 30/12است خبری ازحمزه نیست .پیامی ازدکترسیف اله زاده می رسد ساعت 30/1بعدازظهر محمودآبادباشید،تمام .ساعت حدوداً یک است بویی ازوعده نمی آید ،ناامید ،مضطرب وتاحدودی عصبانی .چندفحش هم نثارشان!!کلمه ی اصلاح رابه دوش می کشیم !سوارخطی شده حرکت به سمت محمودآباد.به ساعت می نگریستیم که نکندنرسیم!اتومبیل خطی فقط گازمی خورد،گاهگاهی هم نیم مترمارامی پراند.دوگانه سوزهمراه با سرفه های ماشینی.صاحبش چون اوپیرمردی بود چندگانه سوز!باخوداندیشیدیم شایدهیچ گاه نرسیم ولی سروقت رسیدیم.دوستان وهمراهان کنارگلفروشی به صف ،می خواهیم برویم دیدارشخص شخیص. ونی انتظارمارامی کشد اماتحمل این همه یاران اصلاحات وهمفکران باان اندیشه های اصلاحی غیرممکن! گویا مهمان ناخوانده داریم که بعداًشستمان خبردارشد ،نفوذی است .اوراازقطار که نه از ون اصلاحات! پیاده کردیم .خبری ازصلوات وبسم اله نبود .زروک هم امده بود؛ توی شهرامل سیف اله زاده وناصرخان هم برمااضافه شدند سنگینی اصلاحات بیشتر!حرکتمان امتداد داشت ،همه نمازشان راخوانده بودند!!جاده مارپیچ هراز وتکرارتونل ها.گفتیم الان است که دوستان برای تجدیدقوا به دادوفریاد شکمان خواهندرسید.برنامه ای هست؛نبود که نبود!!دریغ ازیک نان جوخشکیده !نزدیک تهرانیم ،دل تو دل کسی نیست .ساعت پنج ونیم رانشان می دهد ساعت هفت وعده دیدار.شاید بموقع نرسیم ،آن وقت چه هاکنیم؟؟عقرب های ساعت بسرعت، دیوانه وار می چرخند!کاش زودترحرکت می کردیم ،اگرواگرواگر که دراگر نتوان نشست!
سیف اله غلیانی است ،مانند دیگ می جوشد!اگرنرسیم جوابگو کیست ؟لابدمن!دکتراست دیگر، فردی باشخصیت وپایبند به اصول تعریف شده سیاست وحزب.افتادیم داخل شهری پرترافیک ،دود اتومبیل های تک سرنشین !چشم هامی سوزد فریادشکم به آسمان رسیده ولی به گوش دکتر نه!ازآن بی خبراست اندیشه اش رسیدن است.بازعلم روز به فریادمان می رسد ؛جی پی اس مسیرراهموارمی سازد .خداراشکراین یکی دیگر قابل فیلترنیست !!!دکتردیگرباساعت قهراست نامرد!بایست نچرخ!مگرمی شود؟پانزده کیلومتری مانده، بزرگراه بزرگمردی است هستیم بانام بابایی.کاش هلیکوپترداشتیم.شمسی ازهمراهان نشسته امید تزریق می نماید!یک ساعتی به ساعت هفت مانده ،پس می رسیم یا نشد می دویم.انسان هاازهم سبقت می گیرند،اتومیبل های وارداتی چشم هارامی نوازد نامشان راهم نمی دانیم .تهران است دیگر!برج میلاد سرک کشیده برمامی خندد.کجامی روید؟داریم می رویم به دیدارعارف .خوب که چی بشود؟خودمان هم نمی دانیم !!بیست دقیقه مانده ،راهی نیست.فرمان پیاده شدن وپریدن رادکتراعلام می کند .مانند کماندوهای ورزیده ار ون می پریم .دکتر جلوتربقیه دوستان پشت سرهم .این هاباعجله کجامی روند؟شاید داعشی ...؟راننده ای به رهگذری می گوید.دقیق وقانونمند راس ساعت رسیدیم نفس نفس زنان .سرمان برود قولمان نمی رود؛آخراصلاح طلبیم!دست وروبوسی بادکتر یزدانی کاندیدای اصلاحات منطقه.گرسنگی به حدهشداررسیده ،بدوبیراه معده وروده به گوش می رسد ،مردیکه آبت نبود ونانت نبود توراچه باعارف!!؟؟
عارف واردمی شوند چهره ای دوست داشتنی ،گرم چون خورشیدانگار که سالهاست همدیگررامی بینیم!بوی خاتمی که دلملن برایش تنگ شده ،می داد.خواستیم بپریم درآغوشش ؛گفتیم باشد زمانی دیگر!نشستیم دردودل آغازشد .زروک وبقیه دوستان هم رسیدند اما کمی دیرتر.چای وبیسکویت مارامی خواند کمی به حلقمان ریخته بازور فروبردیم تا ازمشت مال احشا درامان مانیم!صحبت آغازشد جلسه رسمی ,عارف هم وقت نداشت درکل نیم ساعت .هرکسی چیزی گفت ،زروک که کوه ریاست اصلاح رابه دوش می کشدصدای گرمی داشت.عارف هم سخن آغازیدامازیرکانه وسیاست بازانه !!
جلسه به پایان رسیدچه شد؟نمی دانیم! آیا به اهدافمان رسیدیم ؟شاید.برای چه آمدیم ؟همین که دیدی.آقابفرمایید جلسه تمام شددیداربه پایان رسید،خداحافظ عارف .اصل کارمانده بود عکس یادگاری ایستادیم باد درغبغبه عکس برداشتیم یکی نه چندتا شایددرعالم سیاست به دردمان بخورد شایدهم دلیلی باشد بربالارفتن ازداراعدام!
بیرون دفترایستادیم شایدشامی ،نانی وغذایی اما خبری نبود ؛تعارف های شب العظیمی!!خداحافظ یزدانی .نا امیدومایوس وسرخورده ،آخربه توگفتند عضومجمع اصلاح طلبانی نه مجمع شام خوران!حرف حساب است بخاری ازدکتربلندنشد!جیبمان راهم خالی کردند .پنجاه هزارتومان ناقابل پرید پول هزینه سفر،چه دیدار لذت بخشی !!باپنج هزارتومانی می شد عکس عارف را فتوشاپ کنیم کنارخودمان!
زمان حرکت است ماشینمان عوض شده سواربرحمزه قهرمانی!!به سرعت پروازیدیم وافتادیم به جاده هراز.عقربه ساعت 9شب رانشان می دهد .حرفی ازنمازنیست،کتل امام زاده هاشم راهم رد کردیم اسمی ازنمازبرده نشد ،اصلاًباید توی سفرنمازخواند؟!صدای دلنشین زروک امتدادداشت دریایی ازعلم ،جهان خورده .حرفی ازنمازنشدکه نشد وحرکت متهورانه زروک درسمت کوه تیرخلاصی بود که نماز راباید فداکرداما شام رابچسبید!ساعت یازده ونیم اتومبیل می ایستد حتماًبرای نمازشب!سیف اله :این موقع شام خوردن ضرربرجان ومال است.گروه سخاوتمندانه تصمیم برشام می گیرد چشم برهم زدنی شام آماده است وچه خوشمزه.
بازجاده بود وحرکت، خواب برچشممان فشارآورد .سخنان زیبای زروک تمامی نداشت ازهنرمعلمی مان گفتیم تاهنر کلاه گشادی که هرازچندگاه برسرمان می رود .زحمت باگروه است ورحمت به دیگران!به زودی فراموش می شوی وبچسب آن هم چسب دوقلوبه زندگی ات!رسیدیم به شهرمان وسفرتمام.انگارهمه چیز درخواب بوده وچه زودایام گذشتنی است.رنج سفر به یک سو،وسفربا دوستان اهل علم ومطالعه یک سوی دیگر،ازسیاست ،هنر،ادبیات وادب چیزها آموختیم که آن را نمی شودباچیزی عوض نمود. والسلام
درپی درج مطالب گرانباربرادربسیجی صفارهرندی جانمان !درخبرگزاری های وابسته به برادران دررابطه به موهای گندیده که فرموده بودند:" یک موی گندیده تندورها رابه اصلاح طلبان واعتدالیون نمی دهم." برای تنویرافکارعمومی وهمچنین برادربزرگواروروشن شدن اهالی روستای بالامحله بخصوص قشر اصولگرا که سخنانتان موجب نفوذغیرخودها دربینشان گردیده واختلافشان زیادشده ، اعلام می داریم که هیچ تارموی گندیده ای درتندروهای روستایمان دیده نشده است که آن رااهداکنندچراکه همه عزیزان سرشان را باشامپو گلرنگ شرکت وابسته به نهاد برادرانمان می شویندکه عاری از مواد افزونی غربی است ؛غیر ازحسن کچل یک چشم ازتندروهای روستا ومخالف سرسخت برجام وسرجام وهرچه نامش دارای جام است که دیرزمانی است هیچ مویی برسرشان مشاهده نگردیده ونروییده!عکس مبارکشان درذیل برای روشن شدن موضوع ارسال می گردد.بنابراین تارمویی درکارنبوده وازروستایمان مبراست خواهشاً تقاضای موی گندیده نفرمایید.
"این که سیاست آمده ودرهمه چیز مارخنه کرده است حقیقت محض است.آخرماروستایی هاراچه به سیاست؟؟سرمان باید توی کارکشاورزی ودامپروری باشد واصلاًکاری نداشته باشیم که فلان وزیر آمده یافلان رفته ؟باید بچسبیم به کارمان تااین شکم لامصب سیربماند "همه این هاحرف های کدخدای سیاستمدارمان بوده به اهالی بالامحله که آمده بودند توی قهوه خانه ومشغول بحث های سیاسی شده بودند .بااین همه ،این نصایح به گوش مبارکشان فرونرفت اصلاًاین روستای بالامحله توی سیاست غرق شده حتی درحمل بیل هم دست چپ وراست رارعایت می کنند چه رسدبه تزریق آمپول .
پس ازآن،کریم آقا روبه کدخداکرد که بارأی آوردن وزیر راه ،حال خوشی نداشت وداشت چای ته استکانش را بالامی کشیدوگفت :حالا که استیضاح به خیرگذشت ولی پاسخ چندپرسش کلیدی استیضاح کنندگان ازوزیرراه بی جواب مانده واین چند روزبدجوری ذهنم را مشغول داشته واقعاًپرسش های کلیدی بوده که به عقل جن هم نمی رسید.
کدخدا هم بامکثی فرمودند :کدام سؤالات؟
کریم آقابدون معطلی جواب دادند :1- هاشمی:آقای وزیرراه چراچرخ هواپیما هابازنمی شود؟2-کوچک زاده:چراوزیردولت باشیطان بزرگ دست داده؟شماچندتاویلادارید؟3-رسایی :آقای وزیرخانه شماچندمتری است؟پول تعمیرخانه تان را ازکجاپیداکردید؟آشپزخانه تان اوپن است؟؟
نمی دانیم چراکدخدابه سؤالات به این مهمی پاسخ ندادوقهوه خانه راترک کرد؟؟؟؟؟؟
ماجمعی ازاهالی روستای بالامحله که درردیف اعتدالیون قرارداشته وباافراط وتفریط میانه ای نداریم ومعتقدبه شیب ملایم دولت ودولتیان هستیم این مصیبت عظمی که عامل سکته وزیراقتصادودارایی بوده وازبیستم تااندی کل هیئت دولت درماتم به سربرده وعزاداراست، محضردولتیان تسلیت عرض نموده ان شاءاله آخرین غم تان باشدمارادراین مصیبت بزرگ شریک بدانید .وخوب واقفیم تااین پرداخت ناچیز یارانه ها برقراراست شماعزیزان عزادارید وچهره شادی رانمی بینید.لذا مااهالی روستای بالامحله نه چپ ونه راست آن ،بلکه دروسط ومیانه محل ساکنند ،بارضایت کامل انصراف خویش راازدریافت یارانه های امشب اعلام می داریم شایداندکی ازبارمصیبت کاسته گرددوبرای تقدیراززحمات شما ،درایام مصیبت پرداخت یارانه ،مراسم نوحه خوانی وسینه زنی درمسجد محله برقراراست به همراهی زیارت یارانه !دعادرحق تان ولعن ونفرین برمسببین آن!!!
و به خوبی آگاهیم که این شندرغازمشکلی ازمشکلات ماراحل نخواهدکرد پس بهترکه نگیریم .ای الحال ازشمامردان سیاسی خواهشمنداست ازاین همه بریز وبپاش کشوری واختلاس های میلیاردی اصلاًخودرا به غم واندوه نزنید که برای معده تان ضرردارد.
باتشکر اعتدالیون روستای بالامحله
اشتباه نکنیم توی ایران است و درخبرگزاری ها داخلی درج شده است .بیچاره مردم که توی این چندسال گرانی! با کلمه ی ارزانی احساس غربت می نمودند، با شنیدن" ارزانی مجددمرغ" تکرارمی کنیم "ارزانی مجددقیمت مرغ "اززبان رییس اتحادیه پرنده ومرغ کشور به خیابان ها ریختندوتاسحرگاهان به جشن وپایکوبی پرداختند .متاسفانه یکی ازهموطنان به خاطرشادی زیاد سکته وخرقه تهی کرد.بسیاری ازمردم هم مثل بازی تراکتور-نفت سال گذشته ،به گمان این که توافق اتمی دیگری شکل گرفته به خیل حضار پیوستند ،تازه نیمه شب متوجه شدند مسبب شادی چیست!!
خدارا شاکریم که هنوز توافق هسته ای اجرایی نشده قیمت مرغ "مجدداً"کاهش یافته ،به گفته ی کارشناسان مرغ آن قدر توی کوچه وبازار ریخته شود که مردم صبحانه هم مرغ بخورند وهرروز به خاطر شکستن قیمت به جشن وسروربپردازند این ها ست که دلواپسان ازآن ها درهراسند وچشم دیدن شادی مردم راندارند!!!!
درمورددکل نفتی گمشده دردولت قبل ،حرف واحادیث مختلفی بیان شده ولی هنوز که هنوزه اثری ازآن یافت نگردید که نگردید ویواش یواش دارد به بوته فراموشی سپرده می شود . به قول معروف دکل دیدی ،ندیدی .اما دراین میان تیرتهمت بدون توجه به مطالعه ی آثار قدما به بابک زنجانی روانه گشت ولی ایشان لب فروبسته وبه این همه تهمت که؛ ایشان درمفقودی دکل دستی داشته وپولش را نوش جان کرده اند ؛سکوت اختیار نمود ه وباایما واشاره به کتاب تذکره الاولیا ی عطار اشاره کرده اند .ماهم براساس تنویرافکارعمومی به کتاب عطار مراجعه وبرمایقین آمد که بیگناهی به زندان افکنده شده ! حق بابابک است .
درتذکره الاولیا عطاردرموردبابک آمده است:
"آن متمکن هدایت ،آن پیشوای راستین اقتصاد،آن مقتدای علم سیاست ،آن آفتاب کرم و جود واحسان ،آن رفته به اروپا وسراسر جهان ،آن جوان رعنای طریقت گرفتار دراوین ،بابک زنجانی، ازبزرگان طریق اقتصاد بوده ویدی عظیم درفروش نفت دولتیان داشته است .گویند درچندین کشور سرمایه داشته به طوری که اقتصاد کشور بدان وابسته بود.ازچندپیر تهران وتبریزبهره هابرده وخرقه راازدست مبارک عارف بزرگ ،شهرام جزایری برتن بکرده !همیشه نظرداشتی به اندر میلیارد ها دلارویورو وریال را به دیده حقارت می نگریست!
نقل است درطرحی از طرح های بزرگشان ،شکافی اندربناهای شهربیفتاد شکایت نزد قاضی ببردند .اوگفت به والله همه را به چندین برابر قیمت خواهم خرید ،دست درازکرد ومیلیاردها یوروبریخت. همه انگشت به دهان شدند به کرامت ایشان ودانستند پول چه ها می کند،غائله بخوابید .
یکی ازاوبپرسید ای بابک، چونی؟گفت:نان عرق خویش می خورم ونفت می فروشم .پرسید:پس پول میلیاردها دلارویورو چه شد؟گفت:اسرار اقتصادرا نه تودانی ونه من ،درگوش آن مرد چیزی بگفت که آن مرد نعره ای بکشید وبه بیابان بگریخت.
نقل است درکشتی نشسته وباتنی چندازنمایندگان مجلس عزم اروپا کرده تبلیغ دین اسلام بکردی .غلغله بیفتاد که دکلی گم گشت.گفتند:کاربابک است.گفتند بیار
گفت:دکلی ندارم وندیده ام.
چندانش بزدند که هوش ازاوبیرون رفت.چون به هوش آمد گفتند :دکل گمشده بیاور.گفت :ندارم .بازچندان بزدنش که بیهوش شد.
چون به هوش بیامد گفتند :پایش گیریم ودردریااندازیم.ناگهان هرچه درآب نهنگ بودی همه سربرآوردند هریکی دکل نفتی دردهان گرفته .بابک روی فراکرد وگفت :هردکلی می خواهید برگیرید .
چون چنین بدیدند درپای اوافتادند .ایشان تافنلاند روی آب برفت تاناپیداشد.
روایت است که فرمود :دنیا زندان مومن است ،تازندانی نشود خالص نگردد. "
کدخدای محله مان که معرّف حضورتان هستند بااین که ازاصولگرایان سرسختند ومی توان ایشان راهمردیف کوچک زاده ،بذرپاش نادران و...قرارداد ،بااین وجود گاهی ازایشان حرف هایی درزمی کند که آدم به این تقسیم بندی جناحیشان شک می کند.زمانی که عصبانی می گردد دیگر هیچ کس جلودارشان نیست. عنان اختیارازکف بداده وخوب همه چیز را می زند داغون می کند.اطرافیان نیزدرهنگام سخنشان سرمی جنبانند ونیش خندی ازخودشان درمی کنند که شاید چنین نباشد.
همین دوسه روزپیش که یکی ازافرادباسواد ده رفته بود شهروروزنامه ای باخودآورده که سرتیترزده بود "وزیر:اتومبیل داخلی ارزان نخواهدشد."تاچشم عقاب گونه ی کدخدا به این تیتر افتاد؛ مانند آتشفشانی منفجر شدند وهمه راانگشت به دهان .چنان دادوفریاد می کرد وکف می نمود که کف چون گدازه های آتشفشان چندین متربه بیرون پرتاب می شد وکسی هم کاری جزسکوت نداشت.
"به سرتان بخورد،دیگرشورش رادرآوردید .بس کنیددیگر!دیگربازچه بهانه ای دارید .دیروز بهانه تان جنگ بود امروز توافق هسته ای .مگر ماانسان نیستیم؟ تاکی سختی ومشقت .خودتان توی ماشین های چندین میلیونی ومیلیاردی می نشینید دیگر کجا دانید احوال غرق شدگان را.اتومبیل، اتومبیل می کنند خیال کردند دارند بنزوبی ام وی می سازند وتحویل مردم می دهند.یک تارسبیل الاغم را به صدتا اتومبیل داخلی عوض نمی کنم.بااین آهن پاره ها دارند خون مردم رامی مکنند .مرده شورتان راببرد بااین اتومبیل های فکستنی!!....."
بعضی ازحرف های تند ایشان راکه با سیاست های اقتصاد مقاومتی همخوانی نداشت وهمردیف سخنان شبکه های خبرپراکنی !بی بی سی وvoa بوده راحذف نمودیم .درهرحال ایشان بدجوری عنان ازکف بداده وکولاک کردند وسخنان ایشان چون بمبی منفجرشد وچندروزی نقل محافل روستا های اطراف بود.
.: Weblog Themes By Pichak :.