سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : جمعه 89/12/6 | 6:54 عصر | نویسنده : هادی اخوان

وجه تسمیه نوروز

از همین داستانی که بیرونی آن را نقل کرده نیک بر می‌آید که نوروز را به معنی «روز نو و تازه» یعنی روزی که سال نو بدان آغاز گردد، می‌دانستند. ابوریحان در التفهیم نوشته:
«از رسم‌های پارسیان نوروز چیست؟ نخستین روز است از فروردین ماه، و از این جهت روز نو نام کردند، زیرا که پیشانی سال نو است.»
برخی نوشته‌اند سبب آنکه این روز را نوروز خواندند آن بود که صابیان در روزگار طهمورث پدید آمدند و چون جمشید با پادشاهی رسید دین را تازه کرد و چون نوروز روز نوین بود آن را جشن گرفتند و نیز گفته‌اند: جم در شهرها می‌گردید و چون خواست به آذربایجان اندر شود بر تختی از زر نشست و مردم به دوش می‌بردند و چون فروغ خورشید برو تابید و مردم او را بدیدند، وی را بزرگ داشته بدان شادی کردند و آن روز را جشن گرفتند و آن روز میان مردم آئین شد که به یکدیگر شکر دادند.
حسین بن عمرو الرستمی که از سرداران مأموران بود از مؤبدان مؤبد خراسان سبب پیدایش نوروز و مهرگان را پرسشید و او علت ایجاد نوروز را چنین شرح داد که در بطیخه وبائی پدیدار گشت و ساکنان آن به ناگزیر فرار اختیار کردند ولی مرگ برایشان مستولی شد و همگی بمردند، و چون نخستین روز فرا رسید خداوند بارانی برایشان بارید و آنان را زنده کرد و ایشان به مساکن خود بازگشتند. پس پادشاه آن زمان گفت که: «این نوروز است» یعنی روز نوین می‌باشد و در نتیجه این روز بدان نامیده شد و مردم آن را مبارک شمرده عید گرفتند.
و نیز گفته‌اند: «چون اهریمن برکت را از روی زمین زایل کرد و باد را از وزش انداخت تا درختان خشک شوند و نزدیک بود که عالم کون دچار فساد گردد پس جمشید به امر خداوند و ارشاد او به ناحی? جنوبی رفت و قصد مقام ابلیس و یاران وی کرد، در آنجا مدتی بماند ت این غائله رفع شد. پس مردم به اعتدال و برکت و فراوانی برگشتند و از بلا نجات یافتند و در این هنگام جم به دنیا بازگشت و در این روز مانند آفتاب طلوع کرد و نور از او ساطع شد چه او مثل خورشید نورانی بوده است و از این روی مردم از دو افتاب تعجب کردند و آنچه چوب خشک بود سبز شد پس مردم گفتند: روز نو.»
ابن البخی در فارسنامه نوشته: «پس ]جمشید[ بفرمود تا جمل? ملوک و اصحاب اطراف و مردم جهان به اصطخر حاضر شوند چه جمشید در سرای نو بر تخت خواهد نشستن و جشن ساختن. و همگان بر این میعاد آنجا حاضر شدند؛ و طالع نگاه داشت و ان ساعت که شمس به درج? اعتدال ربیعی رسید وقت سال گردش، در آن سرای به تخت نشست و تاج بر سر نهاد و هم? بزرگان جهان در پیش او بایستادند و جمشید گفت: بر سبیل خطبه که ایزد تعالی ارج و بهاء ما تمام گردانید و تأیید ارزانی داشت و در مقابله این نعمت‌ها بر خویشتن واجب گردانیدیم که با رعایا عدل و نیکوئی فرمائیم ـ چون این سخنان بگفت همگان او را دعای خیر گفتند و شادی‌ها کردند و آن روز جشن ساخت و نوروز نام نهاد و آن سال باز نوروز آئین شد ـ و آن روز هرمز از ماه فروردین بود و در آن روز بسیار خیرات فرمود و یک هفته متواتر به نشاط و خرمی مشغول بودند.» شکی نیست که هم? این گفتارها افسانه‌آمیز است ولی از تواتر این اخبار وجه تسمی? نوروز و همچنین قدمت (انتساب آن به اعصار آریائی پیش از ظهور زرتشت) آشکار می‌گردد.

روزهای نوروز عامه و خاصه

جشن نوروز فقط در روز اول فروردین ماه برپا نمی‌شده بلکه چندین روز دوام می‌یافته. ابوریجان در التفهیم، پساز ذکر نخستین روز فروردین، نوشته:
«و آنچه از پس او است پنج روز همه جشن‌ها است و ششم فروردین ماه «نوروز بزرگ» است زیرا که خسروان بدان پنج روز حق‌های حشم و کروهان بگزاردندی و حاجت‌ها روا کردندی: آن‌گاه بدین روز ششم خلوت کردندی خاصگان را و اعتقاد پارسیان اندر نوروز نخستین است که اول روزی است از فرنامه و بدو فلک آغاز گردیدن» شهمردان رازی در روضة المنجمین نوشته:
«نوروز بزرگ ـ آنچه معروف است آن دانند که خسروان چون نوروز بودی بر تخت نشسستندی و پنج روز رسم بودی که حاجت مردم روا کردندی و عطاهای فراوان دادندی، و چون این پنج روز به گذشتی به لهو کردن و باده خوردن مشغول شدندی پس از این روز از این سبب بزرگ کردندی و گفته‌اند که آن روزی است که جمشید مردم را بشارت دادی به بی‌مرگی و تندرستی و آمرزندگی و گویند که هم اندر این روز بود که کیومرث... دیو را بکشت و بسیار گونه گفته‌اند لکن چون درستی آن ندانم بدین اختصار شد.»
برخی در ضمن رسوم درباری، مدت این جشن را یک ماه دانسته‌اند و گروهی پنج روز اول را نوروز عامه و بقیه را نوروز خاصه نامیده‌اند. بدیهی است که اگر فی‌المثل در دربار شاهنشاهان ساسانی یک ماه جشن برپا می‌شده، این امر مستلزم آن نبود که هم? مردم یک ماه تمام را جشن بگیرند بلکه در پنج روز اول همگی جشن برپا می‌کردند. نوروز خاصه را «نوروز بزرگ» و «جشن بزرگ» و «نوروز ملک» هم خوانده‌اند.
در پنج روز اول فروردین حق‌های حشم و لشکر را می‌گزاردند. و حاجت آنان روا می‌کردند و چون نوروز بزرگ می‌رسد زندانیان را آزاد و مجرمان را عفو می‌نمودند و به عشرت می‌پرداختند. بنابر قول جاحظ در زمان جمشید و به گفتار ابوریحان بیرونی پس از وی و به نظر محققان معاصر به هنگام شاهنشاهی ساسانیان، فروردین ماه به شش بخش تقسیم می‌شده که پنج روز اولی را شاهنشاه به اشراف و پنج روز دوم را به بخشش اموال و دریافت هدیه‌های نوروز و پنج? سوم را به خدم خود و چهارم را به خواص خویش و پنجم را به لشکریان و ششم را به رعایا اختصاص می‌داد.
نخستین پادشاهی که در دو قسمت نوروز عامه و خاصه را به هم پیوست و هم? ایام ما بین آن را جشن گرفت هرمز پسر شاهپور بود.

نوروز در اشعار پارسی  

گویندگان ایرانی از دیرباز تاکنون در وصف نوروز و جشن    فروردین که همراه مواهب گرانبهای طبیعت و هنگام تجدید عهد نشاط و شادمانی است، داد    سخن داده‌اند و ما در ذیل به برخی از لطایف اشعار پارسی در این موضوع اشارت    می‌کنیم
:

نوروز فراز آمد و عیدش به اثر بر
نزد یکدگر و هر دو زده یک
بدگر بر
نوروز جهان پرور مانده ز دهاقین
دهقان جهان دیده‌اش پرورده ببر
بر
آن زیور شاهانه که خورشید برو بست
آورد همی خواهد بستن به شجر بر
...
و هم او در قصید? دیگر چنین گوید
:
نوروز بزرگ آمد
آرایش علم
میراث به نزدیک ملوک عجم از جم
...

فرخی ترجیع‌بند مشهوری در وصف نوروز دارد که بند اول آن چنین است
:
ز باغ ای باغبان ما را
همی بوی بهار آید
کلید باغ ما را ده که فردامان به کار آید

کلید باغ را
فردا هزاران خواستار آید
تو لختی صبر کن چندان که قمری بر چنار آید

چو
اندر باغ تو بلبل به دیدار بهار آید
ترا مهمان ناخوانده به روزی صد هزار
آید

کنون گر گلبنی را پنج شش گل در شمار آید
چنان‌دانی که هرکس را همی زو
بوی یار آید

بهار امسال پندار همی خوشتر ز پار آید

وزین خوشتر شود فردا
که خسرو از شکار اید

بدین شـایستگی جشنـی بدین بایستگی روزی
ملک
را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی
منوچهری مسمطی در نوروز ساخته که بند اول آن این است
:
آمد نوروز هم از بامداد
آمدنش فرخ و فرخنده
باد

باز جهان خرم و خوب ایستاد
مرز زمستان و بهاران بزا
ز
ابر سیه روی سمن بوی داد
گیتـی گـردید چـو دارالقـرار
هم او در مسمط دیگر گفته
:
نوروز بزرگم بزن ای مطرب نوروز
زیرا که بود نوبت نوروز به
نوروز
برزن غزلی نغز و دل‌انگیز و دلفروز
ور نیست ترا بشنو از مرغ
نوآموز
کاین فاخته زان کوز و دگر فاخته زانکوز
بر قافی? خوب همی خواند
اشعار
ابوالفرج رونی گوید
:
جشن فرخند? فروردین است
روز بازار
گل و نسرین است

آب چون آتش عود افروزست
باد چون خاک عبیر آگین
است
باغ پیراسته گلزار بهشت
گلبن آراسته حورالعین است
مسعود سعد سلمان از عید مزبور چنین یاد کند
:

رسید عید و من از روی حور دلبر
دور
چگونه باشم بی روی آن بهشتی
رسید عید همایون شها به خدمت تو
نهاده
پیش تو هدیه نشاط لهو و سر
برسم عید شها باد? مروق نوش
به لحن بربط و چنگ
و چغانه و طنبور
جمال‌الدین عبدالرزاق گفته
:
اینک اینک نوبهار
آورد بیرون لشکری
هریکی چون نوعروسی در دگرگون زیوری

گر تماشا می‌کنی
برخیز کاندر باغ هست
با چون مشاطه‌ای و باغ چون لعبت گری
...

عرض لشکر
می‌دهد نوروز و ابرش عارض است
وز گل و نرگس مراد را چون ستاره
لشکری
حافظ در غزلی گفته
:
ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی
از
این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی

چو گل گر خرده‌ای داری خدا را صرف
عشرت کن
که قارون را غلطها داد سودای زراندوزی

ز جام گل دگر بلبل چنان
مست می لعلست
که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی

به صحرا رو که از دامن
غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
...
هاتف در قصیده‌ای گوید
:
نسیم صبح عنبر بیز شد بر تود? غبرا
زمین سبز نسرین خیز شد
چون گنبد خضرا

ز فیض ابر آزادی زمین مرده شده زنده
ز لطف باد نوروزی جهان
پیر شد برنا

بگرد سرو گرم پرفشانی قمری نالان
به پای گل به کار جان سپاری بلبل شیدا
...

همایون روز نوروز است امروز و بیفروزی
بر اورنگ خلافت کرده
شاه لافتی ماوی

قاآنی در قصیده‌ای به وصف نخستین روز بهار گوید
:

رساند باد صبا مژد? بهار امروز
ز توبه توبه نمودم هزار بار
امروز

هوا بساط زمرد فکند در صحرا
بیا که وقت نشاطست و روز کار
امروز

سحاب بر سر اطفال بوستان بارد
به جای قطره همی در شاهوار
امروز

رسد به گوش دل این مژده‌ام ز هاتف غیب
که گشت شیر خداوند شهریار امروز