سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : دوشنبه 90/7/4 | 12:34 صبح | نویسنده : هادی اخوان

          مدتی این روزنه تأخیرشد                  مهلتی بایست تا اشک خون شد.   باعذرخواهی ازمولانا

این جان راکفن کرده باشید این شایعات وخبرپراکنی درموردتأخیر نوشته کارکاراین بی بی سی است که خلاف به عرضتان رساندند.دیدیم همه چیز طبق مراداست نه کمبودی نه هیچ ... همه چیز درکف باکفایت آقایان درکنترل است ونیازی به خزعبلات !این جانب نیست .درهمین چندروز داشتیم کیف می کردیم وازاین همه خوشی نزدیک بود سکته کنیم که یکی ازدوستان که در سفر هم خرج ودرخانه درکمین مابوده ؛ ازماوقع آگاه شده وبااخم وتخم ،نزدیک آمد وگفت: زبان دردهان ای خردمند چیست؟/کلیددرگنج صاحب هنر . به جان شما اگر دست به قلم نبری وزبان بربندی همین جا می نشینم وجنب نمی خورم ،تابرعادت مألوف سخنی ازدهان برانی  که نقض رای اولوالا لباب است زبان درکام داشته باشی  فی الجمله ،اکنون  باید چیزی بگویی ونکته ای بنگاری که تشنگان منتظرند.

دیدم حرف خوبی است وخوب کوک شدیم وازطرفی اگر ایشان درخانه ام ماندگارشوند خرجی نمی خواهد!؟لذا زبان ازمکالمه ی اودرکشیدن قوت نداشتم ،وروی از مباحثه ای مروت ندانستم وقرار شد که باپای پیاده درکوچه های شهرقدم بزنیم وتفرج کنان ازمناظرشهرلذت ببریم شایدسوژه ای بیابیم. ولی نظر جمع برآن بودکه بااتومبیل رهسپارشویم که هم فال است وهم تماشا. دربین راه همین دوست نامراد! فرمود:اکنون که درمورداختلاس سخن هاگفته اند و مختلس هم پول بیت المال رابالاکشیده ونوش جان کرده وقراراست ؛سبیل مبارکش رادود دهند چیزی ننویسم که موجب چشم زخم به مسئولین خواهدشد،وانگهی مبلغ پول هم مشخص نیست ،شاید به رقمی رسد که موجب ایست قلبی مرضای قلبی گردد،لذا به خواسته ی ایشان در مورد مسائل اجتماعی سخنی بگوییم که  داشتیم زوایاوخفایای آن رادرذهنمان بررسی می نمودیم غقلتاً بااتومبیل مان یک راست به داخل چاله ی عمیقی که کارکنان محترم شهرداری حفرنمودند،وفراموش کردند علائم خطررانصب فرمایند سرازیرگشتیم که همین امر به آمار تصادفات ومجروحین جاده ها درچندروز اخیر افزوده گشت.کسی نیست به مابگوید مگرآبت نبودنانت نبود که به این اقدام انتحاری دست زدید!