سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : شنبه 89/11/30 | 11:29 عصر | نویسنده : هادی اخوان

نام اصلی حلاج "حسین" ونام پدرش "منصور"بوده است.وحلّاج(پنبه زن) لقبی برخاسته ازشغل اوست.وی حرفه ی پنبه زنی را ازپدرش آموخته بودودرمسافرت به اطراف واکناف جهان،ضمن تبلیغ مذهب خویش ،ازآن شغل ارتزاق می کرد ه است.ولی سرانجام لقب حلّاج نام حقیقی اوراتحت الشعاع قرارداده وحسین به حلّاج شهرت یافته است.تردد دراحوال حلاج وسرگردانی درراه توجیه سخنان وعقاید منسوب به اوتاجایی است که تصورکرده اند دوتن به نام حسین منصوربوده اند؛یکی حسین بن منصورحلّاج ازبیضای فارس که همان حلاّج معروف است ،ودیگری حسین یاحسن بن منصورحلّآج ،ملحدبغدادی که به قول هجویری ،استادمحمدزکریّا ورفیق ابوسعید قرمطی بوده است وموجب بدنامی حلاّج شده است.اوسفرهای دورودرازی داشته که نخستین سفرش ازسن هجده سالگی شروع شد درشهرهای مختلف چون ازاسرار پنهانی خلق باآن ها سخن می گفت اورا"حلّاج الاسرار"می گفتند.اوپس ازسفرهای طولانی به مکه ،تَستر،بغداد،بصره،اهواز،هندوستان،ماوراء النّهر،چین وماچین درشهربغدادمقیم شد وروش زندگی خودراتغییرداد.ازسفرهای دورودراز روی برتافت وفعالیّتی شدید درزمینه ی وعظ درپایتخت خلیفه ی عباسی به خرج داد.سخنان حلّاج دراعماق دل هانفوذ می کردوهرروزبرتعداد طرفدارانش افزوده می شد.المقتدربالله خلیفه ی عباسی نسبت به اواظهار محبّت می کرد.واین امر،اهل تسنّن راکه ازنفوذ اودردستگاه حاکمه ناراحت بودندبروی بدگمان می ساخت تااین که ابن داود اصفهانی ،فقیه ومؤسّس طریقه ی ظاهریّه ،وبه استناد مفاهیم ظاهری آیات ،فتوایی به سال297ه.ق،علیه حلّاج صادرکرد وباعث شد که قوای انتظامی بغداد اورا تحت نظر بگیرند.حلّاج سال بعد،توانست ازبغداد به شوش فرار کند ودراهوازپنهان شود.این سفرشوم،آخرین سفروی بود که به دستگیری اش انجامید.

حماسه ی بردارشدن حلّاج

جرم منصورآن بود که درمیان هوشیاران مستی خودرا آشکارمی کردوآن رازسربه مهررابی پرده برزبان می آوردتااین که عاقبت هدف تیر ملامت قرار گرفت.حافظ ازمنصور به عنوان هویداکننده ی اسراریادمی کندواورایارمی خواند:"گفت آن یار کزوگشت سرداربلند/ جرمش این بودکه اسرارهویدامی کرد."حافظ معتقداست که راز عشق را منصورصفتان جانباز وشوریدگان وسالکان واقف به حقیقت عشق ورندی برسردار فنا توانند گفت نه شافعی مسلکان اسیرقیل وقال وبی خبرازجذبه عشق.شیخ عطارحماسه ی بردارشدن حلاّج رادل انگیزتر ازهرکس دیگری بیان کرده است : نقل است درزندان سیصدکس بودند .چون شب درآمد ،حلاج گفت :"ای زندانیان شما را خلاص دهم " گفتند:"چرا خودرانمی رهی ؟" گفت :"مادربندخداوندیم وپاس سلامت می داریم .اگرخواهیم به یک اشارت همه ی بندها بگشایم" پس به انگشت اشارت کرد ،همه ی بندها ازهم فروریخت.ایشان گفتند:"تونمی آیی؟"گفت:"مارابااوسرّی است که جزبرسردار نمی توان گفت"دیگرروزگفتند :"زندانیان کجاهستند؟ "گفت:"آزادشان کردم " گفتند:"توچرانرفتی؟"گفت:"حق را باماعتابی است .نرفتم."این خبربه  خلیفه رسید.گفت:"فتنه ای خواهدساخت.اورابکشیدیاچوب زنیدتاازاین سخن بازگردد." سیصدچوب زدند.هرچند می زدند آوازی فصیح می آمد"لاتخف یابن منصور" پس باردیگر حسین راببردند تابکشند.صدهزارآدمی گردآمدند.اوچشم گردهمه برمی گرداند ومی گفت:"حق ، حق،حق اَناالحق."نقل است که: درویشی درآن میان ازاوپرسیدکه:"عشق چیست؟"گفت:"امروزبینی وفرداوپس فردا"آن روز بکشتندودیگرروزبسوختند،وسیوم روز به باددادند،یعنی عشق این است.بعدازآن هرکسی سنگی می انداختند.شبلی موافق ترگُلی انداخت.حسین بن منصور آهی کرد،گفتند:"ازاین همه سنگ چرا هیچ آه نکردی از گُلی آه کردن ،چه سرّ است؟گفت:"آن که آن ها نمی دانند معذورند،ازاوسختم می آید که می داند نمی باید انداخت .پس دستش جداکردند.خنده بزد،گفتند:"خنده چیست؟گفت:"دست ازآدمی بسته جداکردن آسان است،مردآن است که دست صفات ،که کلاه همّت ازتارک عرش درمی کشد قطع کند.پس پای هایش رابریدند،تبسّمی کردوگفت:"بدین پای ،سفرخاک می کردم ،قدمی دیگردارم که هم اکنون سفرهردوعالم کند ؛اگرتوانیدآن قدم بردارید پس دودست بریده ی خون آلود برروی درمالید وروی وساعدراخون آلود کرد.گفتند:"چراکردی؟"گفت:" خون بسیارازمن رفت،دانم که رویم زرد شده باشد شماپندارید که زردی روی من ازترس است.خون درروی مالیدم تادرچشم شما سرخ روی باشم که گلگونه ی مردان خون ایشان است.گفتنئد:"اگرروی به خون سرخ کردی ،ساعدراباری چرا آلودی؟" گفت:"وضو می سازم ،  گفتند:"چه وضو؟" گفت:"رکعتان فی العشق،لایصحُّ وضوء هماالا بالدّم."درعشق دورکعت است که وضوی آن درست نیاید الا به خون. پس چشم هایش برکندند.قیامتی ازخلق برخاست؛وبعضی سنگ می انداختند.پس خواستند تازبانش ببرند.گفت:"چندانی صبرکن تا سخنی بگویم .روی سوی آسمان کرد وگفت:"الهی !براین رنج کزبهرتومی دارند محرومشان مگردان،وازاین دولتشان بی نصیب مکن ... آخرین سخن حسین این بودکه:حسبُ الواجدِافرادُالواحد لهُ"پس این آیت برخواند:"یستعجل ُبهاالّذین َلایومنونَ بها[والذینَ آمنوا مشفقونَ منهاوَیعلمونَ انّها الحقُّ"واین آخرین کلام اوبود.پس زبانش رابریدند ونمازشام بود که سرش بریدند تبسّمی کرد،جان بداد. مردان خروش کردند وحسین گوی قضابه بیابان رضابُردوازیک یک اندام اوآواز می آمد که "اناالحق " روزدیگرگفتند :"این فتنه بیش ترازآن خواهدبود که درحال حیات. پس اورا بسوختند.ازخاکستراوآواز"اناالحق " می آمد.ودروقت قتل هرخون اوکه ازوی برزمین می آمد ،نقش "الله "ظاهرمی گشت.حسین منصوربه خادم گفته بودکه:"چون خاکستر من دردجله اندازند،آب قوّت گیرد چنان که بغدادراهم غرق باشدآن ساعت خرقه ی من به لب دجله برتاآب قرارگیرد."پس روزسیوم خاکستر حسین رابه آب دادند، هم چنان آواز  "اناالحق" می آمدوآب قوّت گرفت.خادم خرقه ی شیخ به لب دجله برده آب باز قرارخودشدوخاکستر خاموش گشت.پس آن خاکسترراجمع کردند ودفن کردند.وکس رااز اهل طریقت این فتوح نبودکه اورا.




تاریخ : جمعه 89/11/29 | 11:39 عصر | نویسنده : هادی اخوان

یادگارجاماسبی ازآثار پیشگویانه ی زردشتی به زبان پهلوی در قالب پرسش وپاسخ میان جاماسب وگشتاسب که مشتمل است برچکیده ای ازمهمترین آموزه های دین زردشتی ومجموعه ی ارزشمندی ازاساطیر وافسانه هاوتاریخ وباورهای عامیانه رادراختیار مامی نهدکه دربررسی های مردم شناسی تاریخی ایران بس کار آمده است. تاریخ نگارش متن اصلی روشن نیست. این کتاب هفده فصل داردکه فصول شانزدهم وهفدهم بیشتراز سایر فصول ترجمه وکتابت شده اند ،به نشانه های آخرالزمان واتفاقاتی می پردازند که اززمان جاماسب تاروز رستاخیز در ایران می افتد. این دو فصل هم با رویکردی زردشتی نوشته شده اند ومضمون کلّی آنهادردیگر متون پهلوی مانندگزیده های زادسپرم،روایت پهلوی وداستان دینیگ نیزمی توان یافت.براساس متن ،پس ازچیرگی تازیان برایرانیان ،انواع پلیدی وپیمان شکنی وریاکاری ودورویی درایران رواج می یابدوزندگانی به گونه ای می شودکه مردم ازمرگ خودشاد می شوند.آب وهواآشفته می گرددوباران بی هنگام می باردوزلزله های بسیاری روی می دهد.درآن دوران،افراد ریاکار ونادرست به قدرت می رسند ودرستکاران خواروخفیف می گردند.درمتن موجود،دو فصل به عنوان ضمیمه های یک ودو وجوددارد.ضمیمه ی یک درباره ی بلایایی است که تاآخرالزمان برسرایرانیان می آید؛اعم  ازبیماری های سخت،ستمگری ،قحطی وجنگ های بزرگ.ضمیمه ی دوم نشانه ی آمدن منجی است.براین اساس،هنگام ظهورمنجی شب روشن تر است،صورت فلکی  هفت اورنگ ازجای خودحرکت می کندوبه سمت خراسان می رود،مردم پیمان شکن باشند،افرادبی منزلت وبی ارزش منزلت  یابند،بدی ازنیکی بیش ترمی شود،مردم آزمندوحریص باشند،افرادی که دین رادرست نمی شناسنددین شناسان راتمسخر کنند،همجنس بازی رواج می یابد،زایمان هاغیرطبیعی می شود،تفاوت تابستان وزمستان کم باشد،مردم زودتربمیرند،بی آبرویی ودروغ وقضاوت نادرست زیادباشد.مطالب این فصل باکمی تفاوت عیناًدرقطعه ی پهلوی "نشان های زادن منجی" تکرار شده است؛بااین تفاوت که درآن جاپرسش وپاسخ بین زردشت واورمزد اتفاق می افتد.ازنکات جالب توجه دراین کتاب می توان به پرسش هایی است که گشتاسب درمورد ممالک مختلف ازجاماسب می پرسد .اوازجاماسب می پرسدکه مردم مازندران آدمند یادیو؟وپیداست که اصطلاح "دیومازنی یامازندرانی " ازدیربازرایج بوده وکنجکاوی افراد رادرباره ی موجودیت آن هابرانگیخته است.جاماسب تأییدمی کندکه اهالی مازندران آدمند،هم به لحاظ جسمانی وهم سایرموارد.اوآن هاراشجاع،بافرزندهای بسیار ودرجماع حریص توصیف می کندومی گویدبعدازمرگ برای مرده مراسم برگزارمی کنندودرآن همه ی دوستان وخویشان جمعندومی خورندومی آشامند.به گفته ی او،پس از رواج آیین زردشت آن ها به این دین گرویده اند.




تاریخ : پنج شنبه 89/11/28 | 11:19 عصر | نویسنده : هادی اخوان

ساقی  نامه یامغنی نامه به شعری گفته می شودکه شاعردرآن ساقی یا مغنی رامخاطب قرارمی دهدوازساقی،شراب می خواهدیاازمغنی،درخواست سرودوآهنگ می کندومضامینی ازاین دست دراین گونه ازاشعاربسیاربیان می شود.پیش ازاین به ساقی نامه ومغنی نامه ها "خمریه"نیزگفته می شده است خمریه های شاعران عرب بسیارمعروف بوده وپیشگام آنان دراین زمینه ،ابونواس است.معمولاًمضامین این گونه اشعار شبیه به هم است ،ودرآن مضامینی چون،وصف خمر،وظروف خمر،وصف ساقی،وصف مجالس ومناظرطبیعی یامصنوعی که می خوران درآن می نشسته اندومضامینی که تحت تأثیراین عناوین ذکرشده اند.درشعرفارسی ،وصف خمراززمان های قدیم موجوداست ولی منوچهری غالباًاولین شاعر فارسی زبان است که دراین باب اشعاربسیارساخته است.ساقی نامه درحقیقت مولود خمریه است اماساقی نامه های واقعی که همراه مغنی نامه هاست بیش تروبهترازهمه مولودبیت های پراکنده ای است که نظامی گنجه ای درمنظومه های خودجای داده ودرآن هامعنی های بلندی راحاکی ازکوتاهی عمر،بی وفایی جهان ناپایدار،زندگانی کوتاه انسان وبی مهری فرزندان آدم  بیان کرده است.بعدازنظامی پیروان اوبه نظم ساقی نامه هاومغنی نامه هادست زده اندشاعرانی چون فخرالدین عراقی ،امیرخسرووخواجوکرمانی.خواجه حافظ یک مثنوی کوتاه دارد که درروزگاران پس ازوی بدان "ساقی نامه"داده اندوپس ازاین ساختن ساقی نامه تاپایان عهدتیموری وآغازدوران صفوی به شیوه ی حافظ متداول بود.نمونه ای ازساقی نامه ی نظامی:

              بیاساقی آن می که نازآورد                  جوانی دهد،عمربازآورد

             به من ده  که هردوگم کرده ام               قناعت به خوناب خم کرده ام

             مغنی به یک نغمه بنمای رود                کزاندیشه درمغزم افتاده دود

             چنان برکش آن نغمه ی نغز را                که ساکن کنی درسراین مغزرا 

             بیاساقی آن جام آیینه فام                       به من ده که بردست شدجای جام

            چوزان جام،کیخسروآیین شوم                    بدان جام روشن،جهان بین شوم

            لبالب کن ازباده ی خوش گوار                      بنه پیش کیخسروروزگار            




تاریخ : پنج شنبه 89/11/28 | 2:35 عصر | نویسنده : هادی اخوان

درمقابل هجمه ی شدید فرهنگی، صداوسیمایمان دنباله روی همان سیاست های سی سال پیش است.آخه کسی نیست به این آقای محترم رییس صداوسیما بگوید ؛با این سیاست این چندنفرباقی مانده هم دیگر توجهی به سیمای نامبارکمان نخواهند داشت. خدانکند یک اتفاقی دراین سویاآن سوی جهان بیفتدخدادیگر باید به مارحم کند تمام شبکه های ارزشمندما بیست وچهارساعت را چه، اگر شبانه روزپنجاه ساعت هم گردد دست از نمایش چندین هزارباره ی آن رخداد برنمی دارند.بعد ازسریال بسیارزیبای قیام مردم مصر که سیما چندین هزارساعت رابه این امراختصاص داد نمایش راهپیمایی های بیست ودوم بهمن نیز یک چندین هزارساعت ناقابل سیما،رابه خوداختصاص دادوبعدهم این آقایان دربیست وپنجم آن حوادث رابرانگیختند ومابیچاره ها هم هروقت به سراغ تلویزیون قدم می گذاریم چنان شرطی گشته که خودبه خود قبل از به کارافتادن برنامه ها ،صدای مرگ برفلانی وفلانی به گوش مبارکمان می رسد ودراین بین ماندیم آخرما چه گناهی کردیم که نباید حداقل یک فیلم تفریحی توی این چندهفته ببینیم .اصلا زندگی درنوارمرزی هم شده یک مشکل ؛چراکه درگذشته هنگام صافی هوا برنامه های کشورعزیزترکمنستان خواه ناخواه درصفحه ی تلویزیون نقش می بست از صبح تاغروب کانال ملیشان فقط به پخش آهنگ های سنتی اختصاص داشت وچهره ی زیبای رییس جمهورشان را لحظه به لحظه نشان می داد. فقط بیچاره زمان دوش گرفتن ،دوربین همراهشان نبود.ازبیان این مقدمه کوتاه می خواستم صداوسیمایمان مثل کشورهمسایه مان نگرددکه اگر چنین برنامه هایی با چنین هزینه های اندک پخش گردد ماهم همین الان بااین حقوق اندک کارمندی توانایی آغازبه کارپخش بیست شبکه راداراهستیم.




تاریخ : پنج شنبه 89/11/21 | 11:15 عصر | نویسنده : هادی اخوان

دکتردستجردی :"کشورما دارای رشدمنفی جمعیت است."

مش غلام ما که نه تنهادرسطح اروپا شناخته شده است ،بلکه درسطح اقیانوسیه نیز آهسته آهسته به یک چهره ی شناخته شده تبدیل می شودبدون هیچ گونه تبلیغات که بعضی ازآقایان درصدا وسیمایمان انجام می دهندوبه زورهم شده می خواهند به این مردم بقبولانندکه ماهم چیز هایی بلدهستیم وشدنداین روزهامقیم دائمی صدا وسیمایمان .درآخرین اظهار نظر ،ایشان با همان صلابت همیشگی درصدد پاسخ به اظهارات ناامیدکننده ی خانم وزیر بهداشت پرداختندکه خانم وگروهشان تا چندسال پیش عنوان می داشتند که فرزندکمتر برابراست بازندگی بهتر .ویک بچه کافی است .ایشان عنوان داشتند که درآن زمان هرچه گلویمان راجردادیم که این ها افکار همسایگان غربی ماست وربطی به فرهنگ ما ندارد ،گوش کسی بدهکارنبود وحتی برچسب وابستگان صهیونیسم را چنان به ماچسبانیدند که نمی دانیم از چه چسبی بهره برده که نزدیک بود از کشور متواری وبه روستاهای پاکستان پناهنده شویم ولی الحمدالله عاقبت رسیدند به همان حرف مان.این اظهارنظرمش غلام اگرچه تاکنون از منابع رسمی موردتأییدقرارنگرفته ولی همین نظر کوچک شاید به چندین سال زندانی او منجرگردد.آخرکسی نیست به این آقا بگوید اصلاًبه شماچه؟آخرعاقبت آن اقتصاددان رابنگر که درمورد پرداخت یارانه ها اظهارنظرکرد وببین سرانجام اوچه شد؟ اگه درهمین ایام چهره ی منوّر مش غلام راتوی زندان اوین دیدید چندان انگشت به دهان نمانید.وبدانید به خاطر همین حرف های درشت است که به خانم وزیر نثارفرموده است.




تاریخ : پنج شنبه 89/11/21 | 9:58 عصر | نویسنده : هادی اخوان

استادمحمد خوانساری درسال 1300 دراصفهان دیده به جهان گشود.پس ازطی دوره ی ابتدایی درمدرسه ی ایران؛دوره ی متوسطه دردبیرستان سعدی اصفهان را به پایان رساند.وی درسال1319به اخذدیپلم دانشسرای عالی به تهران آمد.درسال 1331پس ازپایان دوره ی دانشسرای عالی ،تحصیلات دانشگاهی خودرادررشته ی فلسفه آغازنمود.استاددرسال1323بااحراز فلسفه وعلوم تربیتی فارغ التحصیل شدوبه استخدام درآموزش وپرورش دردبیرستان عظیمیه ی شهرری به تدریس پرداخت.پس ازسه سال باعنایت مرحوم دکترعلی اکبرسیاسی،رئیس دانشگاه تهران وتصدی آزمایشگاه روانشناسی ،جهت تدریس روانشناسی تربیتی به دانشگاه تهران منتقل یافت.درحین تدریس دردانشگاه ،تحصیلات خودرادررشته ی ادبیات فارسی آغازنمود.وی ازسال1332تاسال1339موفق به گذراندن تمامی درس های دوره ی دکتری ادبیات فارسی واخذ ده شهادت نامه شد..استاددرسال1337جهت مطالعه ی علمی به فرانسه رفت ودرسال1340به اخذدرجه ی دکتری درمنطق وفلسفه با عالی ترین درجه ازدانشگاه سورین نائل آمد.ایشان موضوع معرفت شناسی تکوینی رابا حضوردرکلاس های پرفسورپیاژه نظریه پرداز وروان شناس نامدارسوئیسی آموخت.دکترخوانساری ازهمان سال های دبیرستان همزمان باکسب علوم کلاسیک به تحصیل زبان عرب وعلوم دینی نیزهمّت گماردودرجلسات درس چندتن از علمای طرازاول اصفهان ودارای درجه ی اجتهاد،اصول عقاید،اخلاق ودیگرعلوم مرتبط راآموخت.درتصحیح کتاب"مصباح الهدایه"بااستادهمایی همکاری داشت.استادپس ازسال ها تدریس دررشته های مختلف درسال1361پس ازسی وهفت سال تدریس به افتخاربازنشستگی نائل آمد.وی درسال1370به عنوان عضوپیوسته ی فرهنگستان زبان وادب فارسی انتخاب شد.درسال1382درسومین همایش چهره های ماندگار درمنطق برگزیده شد.استادبه انتشارهشت جلدکتاب درباب منطق ونیزسی ودو مقاله به زبان های فارسی وفرانسه درباب موضوع های منطق،فلسفه،انسان شناسی،روان شناسی ،ادبیات وعرفان مبادرت نمود.به پاس خدمات بی شمارعلمی وفرهنگی استاددرسال1384نشان انجمن آثارومفاخربه ایشان اعطاشد.




تاریخ : پنج شنبه 89/11/21 | 7:41 عصر | نویسنده : هادی اخوان

زن به عنوان واقعیتی درهستی ،ازدیرباز درمیان ادیان ،فرهنگ هاوملل مختلف موردتوجه وتأمل بوده است.این توجّه دردوسده ی اخیر وبه طورخاص درقرن بیستم ابعادتازه ای به خودگرفت.وشاهدشکل گیری حرکت وکنشی به نام جنبش "فمینیسم" بوده ایم.فمینیسم یاجنبش زنان بامفروض انگاشتن سیطره وظلم تاریخی ودرازمدت مردان برزنان ،به طرق مختلف درصدد احقاق حق تاریخی زنان وبرچیده شدن تسلط وبرتری تحمیلی برزنان است.جنبش فمینیسم مسئله ی جنسیت را محورمباحث خودقرارمی دهداگر چه اصطلاح فمینیسم ازدهه ی 1980درزبان انگلیسی موردتوجه قرارگرفت،امااین واژه توسط "کارول هانیش "در1970میلادی به کاربرده شد.به نظر می رسداین جنبش راباید حرکتی انتقادی ،اعتراضی وسلبی به وضع موجود دانست که بایک خودآگاهی به دنبال ایجادتغییرات درجامعه می باشد.اگر ازاندیشه اسلامی به تحلیل وتوصیف وضعیت زنان دست زنیم ازاساس بااندیشه های فمینیستی ناسازگاراست. خلقت جهان وانسان برمبنای تدبیر وحکمت خداوند آفرینشی بی نقص است.طبیعت براساس اندیشه ی اسلامی محمل هدایت تکوینی است واین برخلاف رأی ماتریالیسم وفمینیست های رادیکال است که گروه اول طبیعت راوحشی وگروه دوم آن راعامل ستم علیه زنان می دانند. درقرآن آمده"ربناالذی اعطی کل ِ شئ خلقه ثمَ هُدی" پروردگار ماکسی است که به هرچیزی خلقتی راکه درخوراوست داده،سپس آن راهدایت فرموده است.  علامه طباطبایی درتفسیرالمیزان چنین بیان می کند که آرامش یابی دوجنس مخالف درکنارهم که قرآن آن رابیان می کندنتیجه نقص تکوینی زن ومرد است که وقتی درکنارهم قرارگیرند به کمال نسبی می رسندواحساس آرامش می کنند.باتوجه به متون  دینی می توان دریافت که انتظارات خداونداززن ومرد تاحدودی متفاوت است واین انتظارات متفاوت ازدوجنس است که زمینه ی اعطای استعدادهای ویژه هریک ازایشان را فراهم می کند.استعدادهایی که به توانمندتر عمل کردن هریک اززن ومرد در مسیرموردانتظار منجرمی شود.برنامه الهی که شامل شریعت ومعنویت است مسیرموردنظررا تحدید وقانون گذاری می نماید،براین اساس می توان به نابسامانی  وضیعت زنان وفرودستی آنان درطول تاریخ نه به دلیل وجود نابرابری های ذاتی بلکه به علت انحراف ازبرنامه ی الهی مبتنی بروحی پی برد.

بنابراین نادیده انگاشتن تفاوت های دوجنس به همان اندازه به جامعه انسانی وشخصیّت زن آسیب می رساندکه نادیده انگاشتن برابری های انسانی .می توان چنین گفت که انتقاداندیشه ی دینی به نگرش های فمینیستی مبتنی بربرابری آن است که بانادیده انگاشتن تفاوت ها،به انکار زنانگی پرداخته اند 

                                باتلخیص از اطلاعات حکمت ومعرفت

  




تاریخ : چهارشنبه 89/11/20 | 6:43 عصر | نویسنده : هادی اخوان

اگرنبوداین همه ذوق واستعدادوقریحه ی سیاسی ،چه بلاها که برسر ما نمی آمد.جدای ازاستعداد سیاسی که به شکل مادرزادی وطبیعی درسرشت ما نهفته بود نمی دانیم این نقطه ضعف ازکجابه مارسیده .منظورمان همین ضعف وترس ازاعدادوارقام ریاضی است که درزندگی بلای جانمان شده. وهرشب این فکرواندیشه به سراغمان می آید که ای بی خبرتاکی صاحب خبرشوی که فردا امتحان ریاضی داری .این کابوس ریاضی شده  سیل ویرانگرزندگیمان .درزندگی روزمره هم گاهی چک های ناقابل پنجاه هزارتومانی را پانصد هزارتومانی می خوانیم وازاین بابت چه بلاهایی که برسراین حقیرنیامده است .پس ازاین مقدمه برویم به اصل مطلب که، تاهمین اواخر از صداوسیمای مبارکمان محاسبه ی نرخ قیمت های گاز آب و برق به قیمت تصاعدی به سمع ونظرمان می رسید وهرچه به این مخمان فشار می آورد یم که این نرخ های جدید چگونه محاسبه می گردند ،آخرعاقبت نفهمیدیم. ولی درپایان برنامه های این چنینی مجری با لحنی آرام  وبالبخندی ملیح خطاب می کرد که چندان نگران نباشند که قیمت ها چنان سیرصعودی نخواهدداشت .به گفته ی آن شاعر سفرکرده "شنیدن کی بود مانند دیدن "با آمدن اولین قبض ،تازه اصل قوانین ریاضی به دستمان آمدکه قیمت چگونه بررسی می شوند که به عنوان نمونه درقیمت آب عاقبت در قیمت تمام شده متوجه این مطلب وفرمول زیر گردیدیم.

45000تومان=قیمت تمام شده=آب های ریخته شده - قیمت تصاعد=روزهای ماه×مقدار مصرفی   

بعداز مشاهده ی  قبض مذکوربا قیمت مندرجهف تازه به عظمت علم ریاضی پی برده که ندانستن آن چه ضرروزیانی برای انسان هادارد.وچهره  ی خندان آن مجری درنظرمان می آمد که شاید ازحقیقت مطلب آگاهی داشت و به ریش مان می خندید که چنان نگران بالا رفتن قیمت ها نباشید.




تاریخ : جمعه 89/11/15 | 9:39 عصر | نویسنده : هادی اخوان

سفرنامه های گوناگون مسافران وپیک های اروپایی به دربار شاهان صفوی وایران ،جهان غرب راباشعروادب فارسی آشنا ساخت.اولین شاعرایرانی که اروپاییان رابه خودجلب کرد، سعدی بود.درسده ی هجدهم "فرانسوا ولتر"باالهام ازمقدمه ی بوستان که درسفرنامه ی "شاردن"خوانده بود،قطعه شعری سرود."آپه بلانشه "نویسنده ی فرانسوی در1784باالهام ازسعدی مجموعه ای به نام حکایت اخلاقی وقصه های شرقی انتشارداد.دومین شاعر ایرانی که فرهنگ دوستان اروپایی رامسحور خودکرد،فردوسی بود."شاردن"اولین اروپایی ای بود که شاهنامه وسراینده ی آن رامی شناخت."لویی لانگس"اولین خاورشناس فرانسوی بودکه به عظمت کارفردوسی وارزش شاعرانه ی آن پی برده بودواورا دربزرگی هم پایه ی هومر یونانی می دانست.این کتاب چنان تأثیری درمحافل فرهنگی اروپاداشته است که یکی ازاساتید دانشگاه سوربن درسال  1893گفت:"شاهنامه یکی ازبزرگترین آثاری است که نبوغ بشرفراهم آورده است."سومین شاعری که روح شاعران اروپایی رادرتاب وتب انداخت،حافظ شیرازی است.او که خودراازهرگونه  تعلق آزاد می دانست پیش ازهمه برمکتب "پارناس" اثرگذاشت که هنررابرای هنر می خواست"ژان لاهور"شاعرفرانسوی  نیمه ی دوم سده ی نوزدهم  باالهام گرفتن ازحافظ مجموعه  اشعاری به نام "پندار"منتشر نمود."گوته "شاعربزرگ آلمان دربرخورد باجلوه های زیبا ووجدآور جهان شاعرانه ی حافظ مبهوت وانگشت به دهان مانده بود.شاعربعدی که دل وجان شاعران بزرگ اروپایی راتسخیرنمود خیام است.مشهوراست که اروپاییان پس ازکتاب مقدس خود بیش ترازهر اثردیگری خیام خوانده اند.شاید این راز رااین طورگشودکه بزرگ ترین ومهم ترین مضمون رباعیات خیام چالشی است که انسان هارادراعصار گوناگون ودرزمان های مختلف داشته اندوآن چیزی جزهمان دست وپنجه نرم کردن همیشگی با مرگ نبوده است. خیام اندیشیدن به مرگ محتوم را تنها زمانی وتاآن جایی روامی دارد که هشداری باشد به انسان درجهت لذت بردن ازلحظه لحظه زندگی وسرشارکردن این لحظه ها ازجوهرهمدلی وعشق به جلوه های زیبای حیات انسانی.طبیعت این چالش ورهنمود زیبا ودرضمن خردمندانه وانسانی خیام بود که جهان را شیفته ی خودساخت.




تاریخ : چهارشنبه 89/11/13 | 11:18 عصر | نویسنده : هادی اخوان

معراج پیامبر ازموضوعاتی است که بیش ترنویسندگان به آن پرداخته اند.ولی پرسشی پیش می آیدکه آیادرمتون غیر اسلامی نیز به مسئله ی معراج شده است؟آری از آن جمله می توان به سفرروحانی زرتشت اشاره کرد که  سفری روحانی ، به ایران ویچ داشته است."چون زرتشت به سی سالگی رسید،مشتاق زیارت ایران ویچ شدوبا تنی چندراه سفرپیش گرفت.درراه مانعی ازآب پدیدارشد .به سلامتی ازآن آب عبورکرد.پس ازآن به کنارشط دائیتی -که زادگاه اوست- رسید.درآب فرورفت.مهین فرشته اورادیدوبافرشتگان امشاسبندان گفت وگوکرد....وسفر روحانی اوآغازشد.هرچندبعضی براین باورند که اوسفری واقعی درجهان خارج نداشته وسفراوسفری  است درعالم مثال.درداستان اراداویرافنامه -ارداویراف برای دیدن بهشت ودوزخ سفری روحانی انجام داده که دراصل تخیّلی است ودرحقیقت مکاشفات عارفانه ی اوست .چون اوستاوزند به دست اسکندر سوزانده شد،مردم به شک افتادند.برای بازیافتن حقیقت دین، ارداویراف رابرگزیدند اورامی وبنگ گشتاسبی خوراندند، روان او سیرراآغازکردوازچینود پل گذشت .سروش وایزد آذر ،اورا ازبهشت عبوردادندواوسعادت نیکبختان رادید.سپس اورابه دیداردوزخ ودرکات بردند .اوشکنجه های مختلف دیوان رادید.چون اوازاین سفربازگشت ،آن چه رادیده بود بازگفت ودبیرفرزانه شرح این سفرهفت گانه رانوشت.دربرخی ازقبایل سیبری ،شمن به چنین سفری می پردازد. شمن به رقص وپای کوبی  می پردازد تااینکه در حالت وجدوبی حالی می رسد ومی پندارد روح به طورموقت بدنش راترک کرده وبه خدااتّصال  یافته است. در کمدی الهی  اثردانته ،به چنین سفری اشاره شده است.دراین سفر، دانته به همراه ویژیل شاعر ،که نمودارعقل است وبئاتریس که نمودارعشق است به دوزخ وبهشت می رودوبا حوادث مختلف آشنا می گردد.غیرازاین ها درمتون عرفا ومتصوفه به داستان هایی از عروج روحانی عرفا بر می خوریم؛چون سفرهای روحانی زیدبن حارثه،بایزیدبسطامی،شبلی،اماممحمدغزالی،شهاب الدین سهروردی،سعدالدین حموی....درباره اوچنین روایت کرده اند "شیخ ما می فرمود که روح من سیزده روز چون مرده افتاده بودوبه هیچ خبرنداشت ودیگران که حاضربودندگفتند:"سیزده روزاست قالب تواین چنین افتاده است."برای سفری روحانی شروطی رابرشمرده اندکه عبارتنداز:-دراین سفر بایدعقل وشرع همراه گردد.-بایدتعلقات را ترک کرد.برای آشنای یبیش تر می توان به حکایات عرفانی ابن سینا،رسائل شهاب الدین سهروردی ،منظومه ی سیرالعبادالی المعاد سنایی ومنظومه ی مصباح الارواح شمس الدین حمدبردسیری کرمانی رجوع نمود.