سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : جمعه 89/11/1 | 12:26 صبح | نویسنده : هادی اخوان

 

استادمحمدتقی بهار می نویسد:"فردوسی بی شک مردی  شیعه(اسماعیلی یا زیدی یادوازده امامی  بودن اودرست معلوم نیست)بوده است وچون شعوبی بوده طرفداراحیای نام عجم بوده است وچون شیعه بوده طبعاًمعتزلی هم بوده است وبا حشویان وقشریان اشعری وحنابله که خدارامجسّم می دانندمخالفت داشته است." مرحوم دکتر رعدی آذرخشی ،اعتقادداردکه فردوسی پیوسته وعلاقه مند به مذهب کهن ایرانی یعنی آیین زرتشت بوده است " فردوسی درجوانی تحت تأثیر سنن وتعالیم خانوادگی وبه علت این که از طبقه ی دهقانان است،شیفته ی تاریخ وتمدن وفرهنگ باستان سرزمین خودمی شود وباالهام گرفتن ازاصول مذهب زرتشت  به این عقیده می گرایدکه درتاریخ ایران وجهان عوامل زشتی وتباهی که ازگماشتگان اهریمنند بامظاهرایزدی ازقبیل زیبایی وروشنایی همواره درپیکاربوده اندوخواهندبودودرپایان روزگار ،خیربرشر پیروزخواهندشد...اماشاید جهان بینی اوهرج ومرج هاوآشفتگی های آخرین سال های عهدساسانی راباتوجه به تعلیم زرتشت درحکم پیروزی موقت اهریمن برایزدان به شمار می آورد وحمله ی عرب برایران وآشفتگی های ناشی ازآن را به منزله ی نتیجه ی ناپایدار آن مقدّمه می دانست...."اوباتوجه به ابیات شاهنامه معتقداست"سرانجام نیکی بربدی به پیروزی قاطع می رسد وشایدیکی ازعوامل گرایش اوبه مذهب شیعه هم این بوده است که شیعیان همانند پیروان زرتشت براین عقیده اند که عاقبت مهدی موعود بردجّال ابلیس خو پیروزخواهد شدوجهان راپراز عدل وآسایش خواهدکرد.علامه فقید ،استادمحمدمحیط طباطبایی در مورد مذهب فردوسی می گوید:"ازمجموعه ی شواهدوقرائن موجوددرمتن شاهنامه چنین استنباط می شود که فردوسی شاعری مسلمان وشیعه مذهب است."

نولدکه می گوید:"تحقیق دردین فردوسی امر بسیار جالب توجهی است ،هرچند که کاربسیاردشواری است .برای ان که قرائن گاهی منافی یکدیگر هستند ...بعضی بیت های حاوی اقرار واعتراف مذهبی ظاهراًبه دست دیگران اضافه شده است...فردوسی به طور قطع شیعه است گفته های اودر بدوکتاب ،عقاید خداپرستی مطلق است.چنین می رسد که فردوسی نسبت به علی تمایل شدیدداشته است خوداودرهجونامه چندین بار اشاره می کندکه اوازلحاظ افشای عقایدرفض (یعنی عقایدشیعه )طرف بغض سلطان محمودواقع شده است .بیشتراهالی شهرزادبوم شاعرنیز مذهب تشیع داشتند،اما تمجیدمختصری که از همه ی همدستان محمد(ص) جمعاًکرده،به طورکافی نشان می دهد که فردوسی جزوهیچ دسته ای ازغلاه ی شیعه نبوده است.اساساًاین  طرزفکرمناسب باروحیّات اونبوده است."ژول مول،شاهنامه شناس فرانسوی با اتّکا به روایتی منظوم ومربوط به زرتشتیان  عقیده دارد که فردوسی زرتشتی بوده است .اما نظرات وی فاقد مستندات کافی است . استادطباطبایی دراین مورد به درستی سخن گفته است"درکلیه ی اسناد مربوط به ترجمه ی حال فردوسی ؛همواره مسلمان بودن اوتصریح شده است واگر شبهه ای درکاراست ،مربوط به عقیده ی مذهبی اوبوده است که ازکدام فرقه ی شیعه ی اسماعیلی یا امامی ویازیدی باید به حساب آید." استادعباس زریاب درمورد مذهب وعقیده ی فردوسی چنین   می گوید :"جهان بینی فردوسی ،همان جهان بینی اسماعیلی است که درکتب معتبر اسماعیلی ،بااندک اختلاف ،به تفصیل مذکور است وبا عقاید اسلام سنتی وشیعه ی امامیه وشیعه ی زیدیه ی سازگارنیست .چه بسا سبب شده است تافردوسی مورد پسند محمودغزنوی قرارنگیردویکی ازمشایخ طوس ازپذیرفتن جنازه ی اودرگورستان مسلمانان جلوگیری کند .زیرا اسلام اهل شیعه ی زیدی وامامی راکافروخارج ازدین نمی شناسد،اما اسماعیلیه را ملاحده وکافرمی شناسد."این مباحث درمورد مذهب فردوسی ازآن رو ضرورت دارد که بدانیم وی به لحاظ کلامی درزمره ی نزدیکان به معتزله بوده وبی گمان نمی توانسته ازاشعریان وسنت گرایان قلمدادشود. 

مذهب فردوسی هرچه بوده باشد ،درقرابت برخی آرای اوبا معتزله نمی توان تردید کرد .مجموعه ی مسائلی دلالت برقرابت نظرفردوسی بامعتزله دارد واین بسیارطبیعی است زیرافردوسی ازبرجسته ترین خردمندان ووشنفکران زمان خودبوده وجزاین راهی نمی توانست برگزیند.الف-مسئله ی رؤیت حق :متکلمان معتزلی تحت تأثیر استدلال های عقلی  وفلسفی ،به توحید مطلق خداوندمعتقدبودند ،واورا ازهر چه مایه ی تشبیه به مخلوقات واجسام باشد تجریدمی کردند ؛وازاین روی،آیات  وروایاتی که ازآن ها گمان تشبیه خداوند به اجسام باشدراتأویل می کردندوآن رابه معنای ظاهری آن نمی گرفتند.وفردوسی این مسئله رادربیتی معروف به خوبی نشان میدهد.نظامی عروضی درچهارمقاله ،داستان محمودوشاهنامه را این گونه نقل می کندکه برخی از علمای قشری نزد سلطان سعایت کردندکه" محمودبه آنان گفت :فردوسی را چه دهیم ؟گفتند:پنجاه هزاردرم ، واین خودبسیارباشد،که اومردی رافض است ومعتزلی مذهب واین بیت براعتزال اودلالت کند که اوگفت :به بیندگان آفریننده را   /   نبینی مرنجان دوبیننده را.ب- مسئله ی عقل واعتبارخردانسانی :شاهنامه یکسره کتاب خرداست .خردودانش چنان تراوشی درافسانه ها وروایات فردوسی دارد که می توان خردنامه رانام دوم شاهنامه بدانیم.حکیم فردوسی بی شک هیچ چیزجز یزدان پاک رابرتر ازخردندانسته وآن را بزرگترین هدیه ی ایزدی برای جهان انسانی دانسته است "خرد چون یکی خلعت ایزدی است/ازاندیشه دوراست ودورازبدی است."ونیز"فزون ازخردنیست اندرجهان/ فروزنده ی کهتران ومهان"ج-قضاوقدر:به نظر می رسد جبرواختیار درشاهنامه تا حدودزیادی ازنظرگاه عقلانی وبه گونه ای خرد پذیر نگریسته باشد.یکی ازپژوهندگان معاصرمعتقداست :"فردوسی دراصول عقاید ازمذهب اعتزال متأثر است ودراین مذهب ،یکی از متفرعات اصل عدل ،حرّیت اراده ی انسان است که موردتوجه واراده ی خاص می باشد.پیروان این مذهب عقیده دارندکه بندگان درانجام اعمال تشریعی مختارندوخداوند ،خالق کذب وظلم وشر نیست،بلکه این بندگان هستندکه موجدافعال خویش می باشند."در شاهنامه به مواردی برمی خوریم که درآن ها امکان انتخاب نیک وبد به انسان داده شده ،ازجمله است این بیت:"هرآن کس که اندیشه ی بدکند  /  به فرجام بدتن خودکند"د-عدل وداد:عدل یکی ازموضوعات مورد توجه معتزلیان وازموارد منازعه ی فکری ایشان با نصّ گرایان بوده است.دامنه ی اخلاقی وانسانی این دادوری ودادگری چنان وسیع است که فراترازانسان وبه همه ی انسان گسترش می یابد.جهان فردوسی ،جهان دادوروشنایی است،جهان ستیزباستمگری وتاریکی است.

ختم کلام این که ،منظومه ی حکیم فردوسی،دستگاهی اخلاقی یاحکمی یاکلامی نیست.وی درفضای فکری بازمانده ی بازمانده ازروشنفکران معتزلی ومیهن دوستان شعوبی ،به جهان بینی معتدل ،عقلانی ژرفی دست یافت که سه رکن خردمندی وحکمت،وایمان،خداپرستی ،ومیهن دوستی وملیّت اساس آن راتشکیل می داد.درخشش فردوسی دربیان این سه رکن ،چنان است که بسیاری از حکیمان وعرفا به پای اونمی رسند.